روان شناسي و تست های هوش

ساخت وبلاگ

مدیریت طلاق آرام

می دانم مصمم به جدایی هستید! می دانم، به خوبی می دانم که چه حالی دارید! شما هیچ علاقه ای به همسرتان ندارید، شاید هم از اول علاقه ای به او نداشتید! حتی از او متنفرید! شاید هم کنار او احساس امنیت نمی کنید!
حتی احساس می کنید حضور او برایتان چندش آور است! حضورش! صدایش! بوی بدنش! مهم تر از همه توهین هایش! این ها همه شما را کلافه کرده است....... شما در شرایطی قرار گرفته اید که احتمالاً حرف هیچ کس را گوش نمی کنید، با گوش سپردن به گفتگوهای درونی اتان هم به راه حلی نمی رسید، اما شک ندارم در پس احساس به بن بست رسیدن در نیم شبی شاید در اینترنت در جستجوی راه حل بگردید و به این مقاله بر بخورید......... اما، اما واقعاً اگر تصمیم به جدایی دارید به نکات زیر توجه نمائید:
1. شما اگر تصمیم به جدایی دارید باید یک کار انجام دهید و آن این است که«هیچ کاری انجام ندهید!» تصمیم گیری در شرایط بحرانی به هیچ وجه به صلاح شما نیست! بدون شک اغلب نزدیکان شما این جمله را صدها بار به شما گفته اند:«خوب فکر کن»! و شما هم در حال فکر کردن هستید. این فکرها از ذهن شما عبور می کند: آیا جدا شوم یا خیر؟ اگر جدا شوم آینده چه اتفاقی خواهد افتاد؟ جواب در و همسایه را چی بدهم؟ اصلاً آیا می توانم طلاقم را بگیرم یا نه؟ تکلیف فرزندان من چه خواهد شد؟ آیا مهریه ام را به اجرا بگذارم یا نه؟
همه این افکار، ذهن شما را حسابی فلج کرده است! پس نیاز است که مدتی در خلاء زندگی کنید و تا جایی که می توانید«به هیچ چیز فکر نکنید». در حال حاضر ذهن شما کاملاً گیج و منگ است و راه و چاه را از هم تشخیص نمی دهد! شما به آرامش نیاز دارید مسلماً پس از یک دوره«مرخصی روانی» عقلائی تر تصمیم خواهید گرفت.
2. پس از به آرامش رسیدن و حتی قبل از آن حتماً به یک مشاور خانواده مراجعه نمائید و به هیچ وجه خود درمانی نکنید.
3. اگر دلیل متقن و محکمه پسندی برای جدایی ندارید، هرگز و هرگز برای جدایی اقدام قانونی انجام ندهید، چرا که بدون دلیل نمی توانید طلاق بگیرید! با اطمینان کامل می گویم که با هر اقدام قانونی از قبیل مطالبه مهریه و نفقه و غیره آغاز گر یک جنگ فرسایشی بسیار طولانی خواهید شد.
همیشه مرد با اطلاع از اقدامات قانونی همسرش به شدت عصبانی خواهد شد و تا توان دارد تلاش می کند تا از همسرش انتقام بگیرد. این جمله را به خاطر بسپارید:«هرگز دیگران را عصبانی نکنید، هر زمان شخصی را عصبانی کردید به او انرژی تزریق کرده اید که علیه شما دست به اقدامی بزند!»
4. به احتمال زیاد رابطه شما قابل بازسازی است شما باید تمام مساعی خود را بکار گیرید تا به زندگی مشترک ادامه دهید، اما شک ندارم که با تحمل و اجبار زندگی میسر نیست و اگر مشکل ریشه ای حل نشود دوباره از زندگی مشترک بیرون می زنید یا به بیرون پرتاب می شوید این بار با شدت و حدت بیشتری این اتفاق رخ خواهد داد!
5. به جای اینکه مدام همسرتان را متهم کنید روی خودتان متمرکز شوید، اگر در تلاش اید که همسرتان را به هزار دلیل مقصر جلوه دهید راه را اشتباه رفته اید و هرگز به جایی نخواهید رسید! می گویند:«تو جلو خونه خودتو تمیز کن من هم جلو خونه خودمو، تا شهر تمیز بشه!» اما متأسفانه زمانی که رابطه زوجین خراب می شود مثل این است که هر کس زباله های خودش را جلو خانه همسایه بریزد و همسایه هم زباله های خود را به آنها اضافه می کند و همه را جلو خانه ما پرتاب می کند و ما هم دوباره همه آنها را به جلو خانه همسایه می اندازیم و داستان افزایش و پرتاب زباله به ما کمک خواهند کرد، معلوم است که در چنین شرایطی نتیجه چه خواهد بود. جلو چشم ما را کوهی از زباله فرا خواهد گرفت و واقعیت ها در پشت این زباله ها مخفی خواهد ماند، پس تمیز کردن کوچه را از برابر خانه خود آغاز کنید!
منبع:نشریه راه کمال- شماره 30

روان شناسي و تست های هوش...
ما را در سایت روان شناسي و تست های هوش دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : محمد ravanshnaci بازدید : 314 تاريخ : يکشنبه 28 اسفند 1390 ساعت: 3:35

گوش کنید با شما سخن می گویم!

به نام او، که پدر و مادر را خلق کرد.
به نام شروع کننده ی زندگی و پایان دهنده ی آن.
چقدر سخته که یک کلبه خراب بشه، کلبه ی ما هم، هر چند از اول خراب بود، ‌ولی حالا دیگه ویران شده. با پا له شده. نمی دونم ...! خودمون کردیم؟! خدا کرده؟! آدم های دیگه کردن؟! یا زمان و شرایط کرده؟!
اولش زمان، شرایط، جهل و نادونی آدم ها و بعد شاید گفت، قسمت و خدا...
و حالا در آخر،‌ ما همه ی اعضای این خونواده به این نتیجه رسیدیم تا بقیه ی دیوارهای ترک خورده ی این خونه ی 34 سال ساخت رو که نمایی زیبا، ولی داخلی زشت با رنگ سیاه دوست نداشتن و بی محبتی،‌ بنفش فریاد، قرمز غم، زرد کینه، طوسی شک و دودلی، سبز نا آرومی و آبی سرد داره، خراب کنیم و حالا این کار رو کردیم. به این امید که دوباره ساخته بشه. نه یکی، بلکه دو تا خونه مجزا ، با اعضای جدیدی که شاید اونها در کنار پدر و مادر ما ، بهتر بتونند رنگ درست کنند و خونه شون رو رنگ آمیزی کنند؛ دیوارهای سبز زندگی، پنجره ها آبی آسمونی آرامش، مبلمان ها به رنگ زرد و نارنجی شادی و شعف و چراغ ها به رنگ قرمز دوست داشتن و محبت و در آخر، آوایی تثبیت شده از نوای خوشبختی به رنگ ارغوانی. و ما بچه ها ، از ایثار پدر و مادرمون سوختیم، از این که اونها سوختند و این دو بزرگوار، در سایه صبر و تحمل چندین ساله،‌ زیر این دیوارهای خونه یی که سال 1354 در شهرستانی کویری از دو جنس متفاوت ، یکی سخت از جنس وسعت کویر و دیگری نسیم، از جنس کوچه باغ های سبز، برپاشده بود خرد شدند و ما را به دنیا آوردند.
ابتدا با ذهن کوچک مان فکر می کردیم دنیا زشت و بی رحم است، ولی نه، اشتباه بود. خطاها،‌ دیدگاه و نگاه، رفتارها و ذهن بزرگترهای مان زندگی و دنیا را پیش چشمان مان زشت وتیره کرده بود. آنها فراموش کرده بودند تا با هم سبز باشند ،‌آنها رنگ قرمز محبت را بطور جداگانه به فرزندان زیبای شان نثار می کردند و این نثار آن چنان چرخ دنده های زندگی را سخت تر کرد که چرخش آن به پایان رسید.
گاهی حرکتی کند و گاهی حرکتی از حد گذشته تند...
پس این نابسامان بودن چرخش زندگی، خوشبختی، سعادت و مهمتر از همه نعمتی که خداوندگار به بشر بخصوص به جفت ها عطا کرده را از دست دادند و گل های باغچه شان را فراموش کردند. پس حال این باغبانان کی می خواهند خود مزمزه کننده ی طعم خوش این نعمات الهی باشند.
باید راه حلی باشد تا ما اعضای خانواده به نتیجه یی برسیم، برای بدست آوردن نعمتی وارسته که همان زندگی زن و مرد و همان وظیفه زمینی ماست. من و خواهر و برادرم به امید روزی هستیم تا پدر و مادرم هر کدام به تنهایی مزه ی خوش زندگی و خوشبختی را بنا به تعبیری که هر کدام از آن دارند بچشند. ما به امید این هستیم تا آنها به گونه یی با رنگ سبز زندگی آشنا شوند، تا چشم بسته ،کشیدن کلبه یی را با مداد سبز زندگی،‌ آرامش ، لبخند و محبت را برای فرزندان ما که مطمئناً نوه هایی شیرین و دوست داشتنی هستند به ارمغان آورند و آن را به دست شان بدهند.
ای پدر و مادر
ای کسانی که واقعاً جان مان را فدای تان می کنیم، دوست تان داریم، چون بیشتر خواهان خوشبختی شماییم تا خودمان.
سعیده - نور
منبع: 7 روز زندگی شماره 84

روان شناسي و تست های هوش...
ما را در سایت روان شناسي و تست های هوش دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : محمد ravanshnaci بازدید : 290 تاريخ : يکشنبه 28 اسفند 1390 ساعت: 3:35

پیش از ازدواج به دنبال دلایل طلاق باشید
اگر چه دلایل بسیاری برای شکست خوردن ازدواج ها وجود دارد اما در بسیاری از موارد می توان مشترکاتی را نام برد. اغلب دلایل طلاق پیش از ازدواج وجود دارند اما به خاطر دوره عشق بازی و باورهای مبهم از آن ها چشم پوشی می شود.
● ناسازگاری
همه یکتا هستیم و مانند برفی که در زمستان می آید همزمان بر روی زمین نمی نشینیم.آیا چیز عجیبی است که بگوییم یکی از دلایل طلاق ناسازگاری است؟
مطمئناً نه اما موضوع تعجب آور ناتوانی ما در شناسایی این ناسازگاری ها قبل از ازدواج است.
چرا در افرادی که برای اولین بار یکدیگر را می بینند و از هم خوششان می آید با هم ازدواج می کنند؟ باید دلیل آن را در ذیل عناوینی چون رابطه ضعیف ( ارتباط بدون شناخت، جست وجو تفاوت در دوره عشق بازی و جذابیت های افراد جست وجو کرد.
انواع مختلفی از ناسازگاری مانند انتظارت و بلند پروازی ها وجود دارد. از سویی می توان ازنوع تفکر،احساسات و انتظارات به عنوان منابع ناسازگاری نام برد.
● مشکلات اقتصادی
وقتی مشکلات اقتصادی فشار می آورد، تفاوت سلیقه در دخل و خرج می تواند ریشه طلاق شود. برای مثال وقتی زنی بدون در نظر گرفتن وضعیت مالی دست به خریدهای غیر ضروری می زند و یا مردی که تحت فشار مالی نسبت به وضعیت اقتصادی بی خیال است، راه برای طلاق گرفتن تسهیل می شود.
● بد رفتاری
بد رفتاری می تواند فیزیکی، احساسی و جنسی باشد. در بسیاری از موارد یکی از زوجین از طریق کتک کاری یا فشار برای کار بیش از حد، تحقیر و توهین مداوم و پرخاشگری، بد رفتاری می کند.
● خیانت
در فرهنگ ما و در بسیاری از فرهنگ ها ازدواج به معنای تک همسری است. اگر چه در فرهنگ ما چند زنی مشکل شرعی و قانونی دارد اما پسندیده نیست. به همین دلیل یکی از دلایل طلاق ارتباطاتی است که یا فراتر از ازدواج اول به صورت شرعی اتفاق می افتد و یا ارتباطاتی است که بین زن و مرد به صورت مشترک و غیر شرعی صورت می پذیرد.
دلایل بسیار دیگری نیز برای طلاق وجود دارد دلایلی چون:
ـ ناپختگی (عدم مهارت های زندگی)
ـ عدم تعهد به ازدواج
ـ انتظارات جنسی متفاوت
ـ مصرف مواد مخدر و الکل
ـ بیماری های روانی
ـ تفاوت در سبک زندگی
ـ از بین رفتن عشق
ـ تفاوت های فرهنگی و مذهبی
در واقع برای جلوگیری از طلاق بایستی بدانیم از زندگی چه می خواهیم و دانستن این خواسته ها احتیاج به شناخت خود دارد. در مرحله بعد بایستی بتوانیم طرف مقابل را بشناسیم تا بتوانیم در مرحله بعدی زندگی را براساس آنچه هستیم بسازیم.
منبع:شبکه خبری برنا

روان شناسي و تست های هوش...
ما را در سایت روان شناسي و تست های هوش دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : محمد ravanshnaci بازدید : 298 تاريخ : يکشنبه 28 اسفند 1390 ساعت: 3:35

پس از طلاق راحت زندگی کنید
شاید نتوان در دنیا کسی را پیدا کرد که بعد از طلاق و شکست در زندگی مشترک دچار مشکلات عاطفی نشده باشد. دوران بعد از طلاق اصلا راحت نیست. اما چاره ای جز زندگی کردن نیست و تنها اقدام موثر این است که تمام تلاش خود را به کار بگیریم تا هویت مان را دوباره بازسازی کنیم. مشکل این جاست که سال ها با هم بودن را تجربه کرده و تمام اهداف و شخصیت مان به صورت دوتایی شکل گرفته اما بعد از طلاق انگار نیمی از هویت مان پاره پاره شده و باید خودمان را از نو بسازیم.
بخشی از بازسازی وجود خودتان در این است که یاد بگیرید چگونه با بازسازی همسر سابق تان کنار بیایید. شاید تعجب کنید که چرا باید درگیر مسائل همسر سابق تان شوید که هیچ دل خوشی هم از او ندارید اما اگر به هردلیلی ناچار شوید همچنان دورادور هم که شده با او ارتباط داشته باشید؛ آن وقت می بینید که مجبور هستید درگیر مسائل او هم باشید! در این بین هیچ چیز تنش زاتر از این نیست که مجبور شوید با شریک جدید زندگی همسر سابق تان هم روبه رو شوید!

● احساسات را پنهان نکنید
 
می دانید بدترین سناریو چیست؟ خودتان را با همسر جدید شریک زندگی سابق تان مقایسه کنید! اما توجه کنید که او انسان دیگری است کاملا متفاوت از شما و سایر انسان ها، پس به هیچ وجه خودتان را با او مقایسه نکنید و این حس را کلا از خود دور کنید. اگر نسبت به همسر تازه او واکنش منفی نشان داده یا بخواهید او را بی ارزش جلوه دهید فقط به ضرر خودتان تمام می شود چون خودتان را سطحی و آسیب پذیر نشان می دهید و واقعیت وجودتان مخدوش جلوه می کند. مجبور نیستید وانمود کنید که ناراحت نیستید بلکه باید قبول کنید که ناراحتید و این حس کاملا طبیعی است. در این صورت شما مثل بقیه انسان ها خواهید بود یعنی یک انسان طبیعی با عواطف و احساسات طبیعی.

● چگونه با همسر جدیدش رفتار کنید؟
 
اصلا لزومی ندارد که با همسر جدید شریک سابق زندگی تان دوست یا صمیمی شوید بلکه رفتاری مدنی و معقول داشته باشید و همین کافی است. درگیر شدن به ضررتان خواهد بود به خصوص اگر فرزندتان نزد او می ماند اصلا سعی نکنید از فرزندتان به عنوان رابط اطلاعاتی استفاده کنید یا پشت سر او با فرزندتان صحبت کنید چون ایجاد تنش در نهایت شما را از فرزندتان دورتر می کند و به ضررتان تمام می شود.
ضمنا این نکته را هم فراموش نکنید که همسر سابق تان و شریک جدید زندگی او هم نسبت به شما احساس خوبی ندارند! هرچقدر حس شما به این جریان ناخوشایند باشد برای فرزندتان ۰۱ برابر سخت تر و ناخوشایندتر است و تنها به همین دلیل نباید بگذارید او درگیر این موضوعات شود.
تنها موضوع مهم برای شما این است که شأن و مقام خود را حفظ و هویت و قابلیت های خود را پیدا کنید و بدانید که قطعا برای شما هم شریک جدیدی در این دنیای بزرگ وجود دارد.

● چگونه شرایط را عادی کنید؟
 
با امضای برگه طلاق شاید همه احساسات منفی به نوعی تمام شود و طرفین حس کنند به نوعی از تمام غم ها فارغ شده اند اما حتی اگر واقعا چنین باشد یک حس همچنان فعال و پویا باقی می ماند و آن هم حسادت است! اتفاقا فقط همین حس است که جلوی تفکر سالم و رفتاری طبیعی را می گیرد. به همین دلیل اگر از حس حسادت خلاص شوید بسیاری از مشکلات تان در این زمینه حل می شود. راهکارهایی برای این موضوع وجود دارد. ممکن است هنوز کمی به همسر سابق تان دلبستگی داشته باشید و این حس کاملا طبیعی است چون در طول مدت زندگی مشترک آنقدر افکارتان به هم گره خورده که حس می کنید همسرتان جزوی از مایملک شما محسوب می شود. افکار و عقاید او شما را تحت تاثیر قرار داده است و شما هم برای او تاثیرگذار بوده اید پس ترک این شرایط راحت نیست. بعد از طلاق مدت زمانی طول می کشد تا قبول کنید همسر سابق تان دیگر به شما تعلق ندارد. اگر این را قبول کنید که دیگر تاثیرگذاری شما در بسیاری از مسائل مرتبط با او وجود ندارد سردرگم نمی شوید.

● روشی برای پذیرفتن حقیقت
 
در نخستین قدم یادتان باشد شما ۲نفر از هم جدا شده اید. سریع ترین راه برای این که از شر حس حسادت راحت شوید این است که دلایل جدایی را به یاد بیاورید. سعی نکنید در مورد همسر جدید شریک سابق زندگی تان و روابط رمانتیک او و همسر سابق تان فکر کرده، آن ها را تجسم کرده یا با دوران خوش سابق تان مقایسه کنید چون باعث می شود حس فقدان بیشتری داشته باشید. تمام جروبحث ها، اختلاف نظرها و رفتارهایی که در همسرسابق تان بوده و شما را ناراحت می کرده یا غیرقابل تحمل بوده را به یاد آورده یا حتی آن ها را یادداشت کنید. حالا می توانید خوب فکر کنید که چرا جدا شده اید و دیگر دلیلی ندارد به او فکر کنید. حالا حس بد را در مورد آن ها کنار بگذارید چون شما طبق تصمیم خودتان از شرایطی ناخوشایند راحت شده اید و فکر کردن مجدد در مورد آن جز تاثیر منفی فایده ای ندارد.

● خودتان را با همسر جدیدش مقایسه نکنید
 
هیچ گاه این اشتباه بزرگ را انجام ندهید که خودتان را با همسر جدید او مقایسه کنید. این مسئله آنقدر مهم است که حتی ثانیه ای از وقت با ارزش تان را نباید برای مقایسه خود با او صرف کنید. شاید برای تان سخت باشد اما از تمام قدرت تان استفاده کرده تا روی خوبی ها و نکات مثبت زندگی تان تمرکز کنید و تمام قابلیت های باارزش تان را مرور کرده و به یاد بیاورید. اگر او از شما پایین تر است یا مثلا ثروتمندتر یا هر ویژگی دیگری دارد اصلا ناراحت نشوید و شأن و مقام تان را بالاتر از آن بدانید که بخواهید برای فکر کردن به آن وقت صرف کنید.

● درگیر زندگی تازه شوید
 
تمام تمرکزتان را بر این موضوع بگذارید که روزبه روز بر قابلیت ها و مهارت های تان اضافه کنید. فراموش نکنید که همه انسان ها طیفی از نقایص و قابلیت ها هستند. اگر به نظرتان او بسیار زیبا یا خوش اندام تر از شماست خیلی فریب نخورید چون او هم مثل همه انسان ها نقایصی هم دارد پس شما نباید خودتان را سرزنش کنید.
سرتان را حسابی شلوغ کنید و مولد باشید. شاید دائم تحریک می شوید که بنشینید و در مورد خودتان افکار منفی داشته باشید اما اصلا تسلیم این تحریک نشوید چون هیچ نتیجه ای جز افسردگی و افت قابلیت های تان ندارد. با کارکردن، ادامه تحصیل، ورزش، کارهای هنری یا هر موضوعی که مهارت های تان را افزایش دهد وقت تان را کاملا پر کنید تا فرصتی برای پرورش افکار منفی نباشد. اگر فرزند دارید و با شما زندگی می کند کنترل شما روی افکار منفی باید چند برابر باشد چون علاوه بر تاثیر منفی روی فرزندتان، ممکن است حس حسادت یا کینه را در او تقویت کند که عواقب بسیار بدی روی آینده او خواهد داشت که کمترین آن یک زندگی تلخ سرشار از حس کینه و انتقام است که آرامش در آن مثل یک رویاست. اگر چنین شود زندگی فرزندتان خراب شده و ازدواج او در آینده هم با مشکلاتی همراه می شود.
به جای آنکه دائما بنشینید و به زندگی آن ۲ نفر فکر کنید (که شاید به آن شیرینی نباشد که شما فکر می کنید) اگر تمایل قلبی دارید یا شرایط تان مهیاست شما هم به ازدواج دوباره فکر کنید. البته در این موضوع اصلا عجله نکنید و با قصد انتقام گیری تصمیم نگیرید بلکه سر فرصت و با درنظر گرفتن تمام شرایط با عقل و درایت کامل برای ازدواج فکر کنید و راه را برای عشق مجدد باز بگذارید. تا زمانی که تمام تمرکزتان را روی قابلیت ها و نقاط مثبت وجودتان بگذارید خودتان متوجه می شوید برای آن که وقت تان را روی دشمن خانمان برانداز حسادت صرف کنید، فرصتی وجود ندارد!
منبع:bartarinha.ir

روان شناسي و تست های هوش...
ما را در سایت روان شناسي و تست های هوش دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : محمد ravanshnaci بازدید : 269 تاريخ : يکشنبه 28 اسفند 1390 ساعت: 3:35

جدایی دردناک است اما...
به آینده فکر کنید
 
جدایی دردناک است و این یک حقیقت تلخ می باشد، مگر این که شخص از نظر احساسی بسیار سرد و غیرصمیمی باشد. شاید گریه کردن ساده ترین کاری باشد که در چنین مواقعی می توان انجام داد. اما فرد نیاز به زمان دارد؛ زمانی برای سپری کردن و غلبه بر سختی و التیام نسبی زخم ها.
کارشناسان این دوره را به زمان سوگواری تعبیر کرده اند. چنانچه شما نیز پس از مدتی که در زندگی مشترک بوده اید از همسرتان جدا شده اید. نیاز به این زمان سوگواری دارید. پس نخواهید که آن را انکار کنید.
آنچه مسلم است این که دوران پس از جدایی و طلاق برای هیچ یک از زوجین نمی تواند دوران طلایی باشد. همچنین برای اطرافیان آنها حتی گاهی ممکن است به کدورت های ریشه دار ختم گردد.

اما راه بهتر سپری کردن این دوران چیست؟
 
پاسخ این پرسش بستگی دارد به این که شما چه نوع شخصیتی دارید. برخی افراد خود را در کارشناسان غرق می کنند. برخی دیگر در خانه می مانند و غصه می خورند، برخی دیگر نیز به افراط و تفریط در کارها می پردازند.
بهترین راه علاج آن، چیزی است که به جایگزین درمانی معروف است. به این معنی که کمبود عشق و محبت را با فعالیت یا کار دوست داشتنی دیگر جایگزین کنید. برای مثال با تغذیه مناسب و انجام فعالیت های ورزشی، به جسم و بدن خود محبت کنید. اما این که چگونه کار را آغاز کنید به ترتیب زیر است:

با بخشش شروع کنید
 
جدایی و طلاق بسیار دردناک است و شاید زخم های زیادی از آن بر روح و روان طرفین مانده باشد، اما بدانید قطعاً شما نیز گفتار و کردار زیبا و دوست داشتنی در این باره نداشته اید. هر دو از هم رنجیده خاطر هستید، اما مرور اتفاقات تلخ فقط حالتان را بدتر می کند. پس سعی کنید با وجود مخالفت با برخی رفتارها، بتوانید از آنها بگذرید و خود را به دست پروردگار بسپارید. البته این کار ساده نیست، اما بهترین مجرا برای خروج ناراحتی و خشم به شمار می رود.

ورزش یعنی خروج از افسردگی
 
ورزش یکی از شیوه های موثر برای خارج شدن از افسردگی است. تاثیرات مثبت ورزش بر بدن همواره مورد توجه قرار می گیرد، اما تحقیقات مشخص کرده است افرادی که ورزش می کنند، با تقویت حافظه و روحیه، احساس رضایت بیشتری از زندگی می کنند. ورزش با کاهش استرس و افزایش احساس شادابی موجب احساس بهتر و رضایت بیشتر در افراد، صرف نظر از وضعیت زندگی و مشکلات می شود.
متخصصان معتقدند ورزش مانند داروی ضد افسردگی عمل می کند و چنانچه روزانه 30 دقیقه سریع راه بروند یا به طور منظم ورزش کنند، پس از 10 روز تاثیر آن را در بهبود وضعیت روحی و شادابی خود خواهند دید. از طرف دیگر چنانچه ورزش به مدت طولانی در فعالیت های ثابت روزانه گنجانده شود، موجب عملکرد بهتر مغز شده و مواد شیمیایی مسوول داشتن احساس بهتر و رضایت، وارد خون می شود.

روابط دوستاته را گسترش دهید
 
به جای انزوا دوری از جمع، روابط دوستانه را گسترش دهید. به یاد داشته باشید دوستی ها، شادی ها را مضاعف وغم ها را تقسیم می کند. در روابط دوستانه، مهر ورزیدن وجود دارد و همین امر برای شما بسیار مفید خواهد بود، حتی اگر در یک لحظه جز خودتان کس دیگری برای مهر ورزیدن وجود نداشت یا امکان مهرورزی را به شما نمی داد. بدانید افرادی که نمی توانند خودشان را دوست داشته باشند. هرگز قادر به محبت کردن به دیگران نیز نیستند. پس از خودتان شروع کنید. اما سعی کنید رفت و آمد با افراد گوناگون را نیز تجربه کنید. به این ترتیب حتی می بینید که افراد خصوصیت ها و نقاط مثبت و منفی زیادی دارند و از این رو محبت کردن و مهر ورزیدن به دیگران نیز برای تان ساده تر می شود.

به خودتان بیندیشید
 
با خواندن یک مطلب آموزشی - ادبی یا عملی - فکر و خود را دوست بدارید و به پرورش آن کمک کنید، با آرامش و پاک کردن فکر خود از مسایل ناخوشایند یا نشستن کنار رودخانه یا دریا، به روح خود عشق بورزید و به شادابی آن کمک کنید. احتمالاً منظور اصلی و جان مطلب را گرفتید. انتخاب فعالیت های انرژی زا و خشنودکننده می تواند موجب رضایت شما از خود به عنوان یک انسان مستقل شود تا بتوانید بهتر بر شرایط موجود غلبه کرده و آن را بپذیرید. می گویند در پس هر تاریکی، روزانه ای برای نفوذ روشنایی است. فقط باید با پیدا کردن آن روزنه به قلب تان، به روشنایی آن کمک کنید.
به این ترتیب حدود دو سال دیگر می توانید به حالا فکر کنید و از این که بهترین کمک را به خود کردید، احساس رضایت کنید و از اتفاقاتی که برای تان افتاده خوشحال شوید یا می توانید وقت خود را صرفاً با غصه خوردن سپری کنید. البته با انتخاب راه دوم وقتی در آینده به این لحظات می اندیشید، جز تاسف و نارضایتی چیزی عایدتان نخواهد شد. حالا کدام راه را انتخاب می کنید؟

افرادی که حوصله ندارند، چقدر ناتوان هستند!
 
آنچه آسیب دیده، به تدریج بهبود می یابد. پس با خود مهربان باشید و بدانید غم ها به آرامش می رسند. انتخاب با شماست؛ رضایت و شادی می خواهید و به گذشته فکر نمی کنید یا خود را غوطه ور در افکار گذشته کرده و با آن خاطرات زندگی می کنید. به جلو حرکت کنید و به پشت سرتان ( منظورمان یادآوری چیزهایی که شما را آزار می دهد) نگاه نکنید. به خود برای فراموش کردن آن اتفاقات فرصت بدهید. مطمئن هستیم با رعایت موارد فوق تجربه های تلخ پیش آمده را با افکار خوش پشت سر می گذارید.
منبع:کوچه ما شماره 7.

روان شناسي و تست های هوش...
ما را در سایت روان شناسي و تست های هوش دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : محمد ravanshnaci بازدید : 288 تاريخ : يکشنبه 28 اسفند 1390 ساعت: 3:35

زندگی پس از طلاق
طلاق یک تغییر اساسی در زندگی است که شخص را دچار سردرگمی میکند . ناگهان خودتان به تنهایی میبایست از پس مواردی مانند پول بچه ها شغل تغییرات و موقعیتهایی که اعضای خانواده را تحت فشار قرار میدهد بر بیایید . در اینجا توصیه هایی وجود دارد که " چگونه زندگی جدید را پس از جدایی شروع کنید ؟" اگر مشکلاتی دارید بدانید که :

* بعد از اتمام این زندگی ، زندگی جدیدی در انتظار شماست .
 
در حال حاضر به سختی می توانید باور کنید زیرا روزی این زندگی چیزی بود که شما خواستار آن بودید . شما خواهان ایجاد و تداوم آن بودید .

* خودتان را فریب ندهید .
 
از خودتان بپرسید : آیا به راستی این زندگی را می خواهید یا به علت ترس دو دستی به آن چسبیده اید ؟ اگر فکر تنها ماندن ترسناک تر از بودن در یک زندگی از هم پاشیده است خب به ترسهایتان اجازه دهید تا تصمصیم گیرنده باشند . آیا برای از دست دادن زندگی که بود یا میبایست باشد هنوز سوگواری میکنید؟

* روزهای زندگیتان را هدر ندهید .
 
اندوهگین بودن هیچ محدوده زمانی ندارد اما زندگی محدود است . شما این را متوجه بشوید یا نشوید ، زمان به سرعت سپری میشود. زمانی میرسد که شما باید حقیقت را بپذیرید و بگویید : " من باید کاری برای زندگی ام انجام دهم بچه هایم را بزرگ کنم و کاری کنم که زندگی شاد و معناداری داشته باشم و شخصی فعال در جامعه باشم ." پس از هم اکنون قدمهای استوار بردارید و به جلو حرکت کنید .

* افکار مصیبت بار را از ذهن تان دور کنید .
 
" زندگی من تمام شده است ." " من همه چیز را از دست دادم ." " همه چیز خیلی بد است ." افکاری هستند که تاثیرات خیلی قوی بر چگونگی احساس شما دارند . متوجه باشید که واقعا اینها درست نیستند . زندگی شما تمام نشده است فقط یک شروع جدید برای شماست . تغییر پیش فرضهای منفی در ذهن تان به تغییر احساسات شما کمک میکند .

* زمان خود را با افسوس هدر ندهید .
 
شما باید به خودتان بگویید : " اتفاقی است که افتاده !" شما نمی تواتید به گذشته برگردید و کاری انجام دهید اما می توانید کارهای زیادی را هم اکنون انجام دهید .

* برای فرزندانتان الگو باشید .
 
در آینده فرزندانتان چگونه والدینی خواهند بود وقتی شما در جایی نشسته و گریه میکنید ، به نقطه ای زل می زنید و افسوس گذشته را می خورید ؟ وقتی شما جدایی را پذیرفتید زمان پیشرفت در زنگی تان است .
به خاطر فرزندانتان با همسر سابق خود رابطه جدیدی را تعیین کنید .
در رابطه سابق شما همسر وی بودید اما در حاضر یک دوست معمولی هستید بخاطر بچه هایتان .

* با کودکانتان صحبت کنید .
 
طلاق ممکن است زخمهای عاطفی را برای بچه هاایجاد کند . با آنها صحبت کنید . با آنها درباره اتفاقاتی که درحال وقوع است و احساساتی که آنها نسبت به وقایع کنونی دارند صحبت کنید و به آنها اطمینان دهید همه چیز بهتر خواهد شد. اگر آنها خیلی چیزها را بدانند می توانند به شما در این مراحل کمک کنند و به این ترتیب آنها هم احساس قدرت می کنند .

* از دیگران کمک بگیرید.
 
اگر از مردم کمک بخواهید خوشحال می شوند . این لطفی است در حقشان که به آنها اجازه می دهید کاری برایتان انجام دهند .یک گروه حمایت کننده از نزدیکترین دوستانتان داشته باشید که حمایتگرعاطفی ،راهنمای همیشگی ومشوق شما در کارهایتان باشند.بدانید شما اولین نفری نیستید که از سایرین کمک می گیرید.

* از امکانات و موهبت های اطراف خود استفاده کنید.
 
هرکاری که می توانید برای رسیدن به موفقیت انجام دهید. توانایی ها و نقاط قوت خودتان را کشف کنید و برای کمک به خود و حرکت در یک مسیر جدید و مثبت روی آنها متمرکز شوید.هرشخصی حقیقت وجودی دارد که فقط خودش میداند وباور دارد . به یاد داشنه باشید که شما نتایجی در زندگی بدست می آورید که ابتدا باور دارید و سپس شایستگی آن را.

* برای خودتان وقت بگذارید.
 
خودتان را در اولویت قرار دهید ،کمی خودخواه باشید و کاری را فقط برای خودتان انجام دهید.بهترین هدیه ای که شما می توانید به فرزندانتان بدهید اینست که از خودتان خوب مراقبت کنید. یک کلاس جدید را امتحان کنید، ورزش را شروع کنید و سرگرمی های فراموش شده که سابقا انجام می دادید را دوباره شروع کنید.

* خانه رویایی تان را بسازید.
 
اگر شما مجبور به تغییر منزل شدید دنیا به آخر نرسیده است. بدانید که شما و بچه هایتان میتوانید خاطراتی را بسازید که آنجا خانه رویاهایتان شود.

* خود واقعی تان را بیابید.
 
شما ممکن است زمان طولانی نیمی از یک زوج بوده اید. اما شما هنوز صددرصد یک شخصیت واحد هسنید. آن شخص را دوباره کشف کنید.

* آنچه را دوست دارید انجام دهید.
 
هرروز وقتی از خواب بر می خیزید چه چیزی شما را به هیجان می آورد.یک لیست از آنچه شما را به اهدافتان میرساند تهیه کنید.

* روحیه شاد داشته باشید.
 
در زندگی جدید کمی تفریح و شادی کنید. خاطرات زیبایی را با فرزندانتان بسازید تا با اعتماد بنفس و حس احترام به خود بسوی آینده بروند.

* درآینده از خود مراقبت کنید.
 
این مهم است که همیشه به روابط خود توجه کنید و از خود بپرسید که :" چقدربودن در این رابطه ارزش دارد؟" اگر شما در آن رابطه کاملا خودرا فراموش می کنید پس بهای سنگینی را می پردازید.
منبع:http://www.ofc.ir

روان شناسي و تست های هوش...
ما را در سایت روان شناسي و تست های هوش دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : محمد ravanshnaci بازدید : 280 تاريخ : يکشنبه 28 اسفند 1390 ساعت: 3:35

با من بمان!
خسته دلی و شوربختی بچه های جدامانده از طلاق!!
ای نازنین پدر!
وی مادری که شمع دل افروز خانه ای!
از خشم بگذرید
ای جان من فدای شما، آشتی کنید
جغد طلاق بر سر ما ضجه می زند
لعنت بر این طلاق
از بهر ما نه، بهر خدا آشتی کنید!
«مهدی سهیلی»
هنگامی که طلاق، زنجیره ی خانواده را از هم می گسلد، پدر و مادر هویت جداگانه ای می یابند، اما آن کسی که دیگر نامی ندارد و بی پناه و متزلزل در اجتماع رها شده، فرزند است. جدایی پدر و مادر یک اثر آنی و زودگذر نیست و در تمام مراحل زندگی فرزندان، اثر منفی بر جای خواهد نهاد.
پراکنده شدن اعضای خانواده و محرومیت فرزندان از سرپرستی مشترک والدین پس از فروپاشی و انحلال خانواده، آنان را از داشتن مواهب و مزایای زندگی خانوادگی محروم می کند و هویت فردی و خانوادگی «فرزندان طلاق»را مختل می سازد. پس از جدایی پدر و مادر، به دلیل فقدان والدین، مسائل روحی و روانی فراوانی برای بچه ها ایجاد می شود از جمله بدبینی به جنس والد دیگر و بی خبر ماندن از روحیات و ساختار وجودی او که آسیب های آن، بعدها در ازدواج چنین فرزندانی آشکار می شود.
آسیب شناسان اجتماعی، مشکلات روانی و جسمانی، تربیتی، احساس گناه و سردرگمی، اختلال در هویت فردی و خانوادگی، ایجاد خانواده های ناتنی، مشکلات زندگی آتی و افزایش احتمال گرایش به ارتکاب جرم و بزه را از جمله آثار ویران گر و زیان بار مادی و معنوی بر روی فرزندان طلاق برمی شمارند. آمارها نیز حکایت از آن دارد که بیش تر جرم ها و بزه کاری های کودکان و نوجوانان، ریشه در مسائل و مشکلا ت خانوادگی، طلاق و از هم پاشیدگی کانون گرم خانواده دارد.
هم چنین طلاق پدیده ای جمعیتی است که به لحاظ کمی و کیفی بر ساخت جمعیت اثر می گذارد زیرا تنها واحد مشروع و اساسی تولید مثل، خانواده است که با رخداد طلاق از هم گسسته می گردد. طلاق بر کیفیت جمعیت نیز اثر دارد، چرا که فرزندان و نسل این خانواده ها به احتمال زیاد فاقد شرایط لازم در احراز مقام «شهروند مسئول»خواهند بود.
طلاق، تأثیرات اقتصادی هم برای جامعه در بر خواهد داشت، زیرا تعادل روحی نیروی انسانی «تولید»و«خدمات» را در جامعه بر هم می زند و به بروز پیامدهای سهمگینی در حیات اقتصادی اجتماع منجر می شود. طلاق، «نماد یک مشکل ارتباطی صحیح و سالم بین افراد» توصیف می شود که این مشکل ارتباطی در مقیاس کوچک(خانواده)می تواند در بعد وسیع تر(جامعه)نیز تسرّی و گسترش یابد و ارتباطات انسانی را مختل کند.
طلاق، تعادل آدم ها را بر هم زده و آثار شومی را در جامعه بر جای می نهد و منجر به کاهش انسجام و یک پارچگی اجتماعی می شود و سنگ بنای اجتماع را از هم می گسلد. هیچ گاه مطالعه ی آسیب شناسی و انحرافات اجتماعی، بدون توجه به طلاق امکان پذیر نیست. وقتی بنیان خانواده دست خوش ضعف و عدم استواری گردید، بنیان های اخلاقی و اجتماعی کل نظام اجتماعی متزلزل شده و آن جامعه به سوی جرایم گوناگون سوق داده می شود. طلاق می تواند موجب افزایش آسیب های اجتماعی از قبیل اعتیاد، روی آوردن به مشروبات الکلی و انحرافات جنسی شود. از سوی دیگر طلاق یکی از عوامل مؤثر در فزونی میزان خودکشی است. طلاق در یک جامعه به مثابه تزلزل اجتماعی و عدم ثبات آن است که می تواند به کم بها شدن خانواده و ارزش های خانوادگی در آن اجتماع شود. بیم از آینده، احساس گناه و تنهایی، مشکلات روحی و جسمی، مشکل دوگانگی نقش، نارسایی های اقتصادی، انزوای اجتماعی و اختلال در هویت، کاهش فرصت های ازدواج، کاستی رضایت از زندگی و گرایش به ارتکاب جرم و بزه کاری در زمره ی پیامدهای زیان بار طلاق به ویژه برای زنان است. آسیب طلاق والدین بر فرزندان، مشابه مرگ پدر و مادر است.
بچه ها طلاق را به معنای تحولی در دنیای کودکی خود و نیز از کف دادن پدر و مادرشان تلقی می کنند. پژوهش ها نشان می دهد که در صورتی می توان بسیاری از آثار زیان بار طلاق را کاهش داد که والدین مشترکاً نیازهای فرزندان شان را برآورده سازند.
طلاق نه تنها برای پدر و مادر تنش زاست بلکه کودکان را نیز به فشار روحی می کشاند. هر چند واکنش های عاطفی بچه ها در زمان جدایی والدین، معمولاً به سن شان بستگی دارد، ولی بسیاری از آنان با احساساتی هم چون اندوهگینی، خشم و دلواپسی دست به گریبان می شوند و بعید نیست که چنین احساس هایی در رفتارشان نیز جلوه گر شود. اغلب، واکنش های کودک با عکس العمل های پدر و مادر کاملاً متفاوت است و دریافت این تمایزها اهمیت دارد. مثلاً ممکن است پدر یا مادری احساس آسودگی کند که تصمیمش باعث تمام شدن دوره ی دشوار و تحمل ناپذیر زندگی اش شده، در حالی که امکان دارد بچه ای حس کند که با فقدانی روبه رو گشته است.
خوش بختانه می توانید به کارهایی دست یازید که در طول مدت طلاق به فرزندتان یاری رساند. با حداقل ساختن فشار روانی ناشی از این وضع و واکنش آشکارا و صادقانه در برابر نگرانی های کودک تان، می توانید وی را در این عهد طاقت-فرسا مدد کنید.
چگونه با بچه از جدایی سخن بگوییم؟
به محض این که از برنامه های خوش خاطر جمع شدید، با کودک تان از تصمیم به جدا ماندگی صحبت کنید. هر چند در این باره لب به سخن گشودن ساده نیست و هنگام طرح موضوع هر دوی پدر و مادر باید حضور داشته باشند و احساسات مربوط به خشمناکی، تقصیر و گناه و یا سرزنش را نباید در گفت و گو دخالت داد. در نهایت این پیام مشکلی است که ناچاراً باید بر زبان آورد، اما گر به طرزی پر احساس از عهده ی آن برآیید، می توانید فرزندتان را کمک کنید تا دردناکی ماجرا را کم تر حس کند.
با آن که جستار درباره ی طلاق باید با سن و رشد کودک دم ساز باشد، اما همه ی بچه ها ضرورتاً همان پیام بنیادی و ابتدایی را دریافت می کنند که :«مامان و بابا قبلاً هم دیگر را دوست داشتند و سرخوش بودند، لکن حالا خشنود نیستیم و به جایی رسیده ایم که اگر جدا از هم باشیم خوش تریم آن چه نباید بین ما بشود، شد، ولی پیوسته پدر و مادرت خواهیم بود، همیشه تو را دوست داشته و مراقبتت خواهیم کرد!»
تأکید ورزیدن بر این مسأله مهم است که کودک شما نباید به خاطر این فروپاشی و جداشدگی سرزنش شود و اندوه و ناکامی حاصل، به او (اعم از دختر و پسر)مربوط نیست. بچه ها معمولاً خود را به سبب شکست و گسست ازدواج پدر و مادرشان ملامت می نمایند در حالی که لازم است مدام به آنان یادآور شویم که در این میان تقصیری متوجه شان نیست. سرانجام شاید از شما بپرسند که آیا مهرورزی تان به او زودگذر است؟(هم چنان که با همسرتان بود)
این جاست که باید به فرزند خود مجدداً اطمینان خاطر دهید که حتی اگر دارید از هم جدا می شوید، محبت او را برای همیشه و بی قید و شرط در دل دارید.
در پاسخ به پرسش های بچه ها مربوط به طلاق داشتن اطلاعات کافی و انتقال آن به بچه ها اهمیت دارد تا آن ها آماده ی رویارویی با دگرگونی ها و تغییرات آینده ی زندگی خویشتن شوند ولی نه آن قدر که هراسان شان سازد. سعی کنید احساسات خویش را عادی جلوه دهید و تا سر حد امکان به سؤالات آن ها به فراخور سن شان و صادقانه جواب دهید به خاطر بسپارید که لازم نیست بچه ها تمام جزئیات را بدانند بلکه کافی است آگاهی های شان به اندازه ای باشد که آشکارا دریابند هر چند طلاق به مفهوم جدا شدن از همسر است، اما به این معنا نیست که ایشان فرزندان شان را ترک و رها می کنند.
وقتی بچه ها می شنوند که پیوند زناشویی پدر و مادرشان از هم گسسته می شود، واکنش همه شان در این زمینه یک سان نیست. برخی پرسش هایی می پرسند، بعضی می گریند و شماری اصلاً سؤالی ندارند. در مورد کودکانی که به نظر می آید هنگام شنیدن خبر ناگوار آشفته حال می گردند، مسأله ی مهم این است که والدین به آنان یادآوری کنند که احساسات شان را باز شناخته و پای بند آن هستند و مطمئن شان سازند که گریستن برای شان خوب است.
به عنوان مثال ممکن است بگویید:«می دانم که این رخ داد برایت دل آزار است و از دلیلش آگاهم!»یا «من و مادرت شیفته ی توایم و خیلی متأسفیم که مشکلات ما تو را به چنین وضعی کشانده است!»اگر کودک تان فوراً واکنش عاطفی و هیجانی از خود نشان ندهد، به وی(خواه دختر باشد یا پسر)بگویید که وقت برای صحبت بسیار است. نگرانی بسیاری از بچه ها این است که چه سان طلاق بر آنان اثر خواهد نهاد:
*با کی زندگی خواهیم کرد؟
*آیا مرا به جای دیگر می برند؟
*پدر و مادر در کجا ساکن خواهند شد؟
*آیا به مدرسه ی جدید خواهم رفت؟
*آیا باز دوستانم را خواهم دید؟
*می توانم امسال تابستان هم به اردو بروم؟
هنگامی که پیرامون دلواپسی های فرزندتان سخن می گویید، رو راست باشید و به او گوشزد کنید که خانواده به این قبیل مسائل خواهد پرداخت ولو این که احتمالاً وقت گیر باشد.
کاستن از فشار روانی(استرس)کودک
طلاق با تغییرات فراوان و یک احساس واقعی ضایعه و فقدان هم راه است. فرزندان و والدین از نبود خانواده ای که بدان امیدوار بودند غصه می خورند و بچه ها مخصوصاً بابت عدم حضور پدر یا مادر اندوهگین اند. از همین روست که عده ای از ایشان-حتی بعد از اعلام قطعیت طلاق-هنوز امیدوارند که روزی والدین شان با هم از در صلح و آشتی درمی آیند. ماتم ضایعه ی خانوادگی امر طبیعی است لیکن به مرور زمان شما و کودک تان، شرایط تغییر یافته را به نوعی پذیرا می شوید.
بنابراین، شما چگونه می توانید فشار روحی ناشی از تغییراتی را که بر اثر طلاق رخ داده است، بکاهید؟این عمل عمدتاً از طریق فراگیری واکنش در برابر بیان عاطفه و احساس صورت می گیرد. ذیلاً چند شیوه ای را که همسران جدا شده می توانند به فرزندان شان یاری کنند، آورده ایم:
-کودک را به گفت و گو فراخوانید.
لازم است بچه ها بدانند که احساسات ایشان از دید پدر و مادرشان اهمیت داشته و جدی گرفته خواهد شد.
-به آنان یاری کنید که احساسات خویش را به صورت واژه هایی درآورند.
امکان دارد رفتار بچه ها اغلب شما را از احساسات اندوه یا خشم با خبر گرداند. بگذارید آنان احساسات خویش را بر زبان جاری سازند و یاری شان کنید که بدون تغییر عواطف یا توجیه آن ها برچسب شان زنند. شاید بگویید:«به نظر می رسد که از همین حالا ناراحت شدی. آیا می دانی چرا؟» وقتی کودک تان پاسخ می دهد، شنونده ی خوبی باشید ولو این که شنیدنش برای تان دشوار باشد.
-احساسات آنان را مجاز شمارید.
گفته ای نظیر «عجیب نیست که غصه داری»یا «گویا شاید آسیب، هرگز تمامی ندارد»به بچه ها هشدار می دهد که احساسات شان موجّه است. آن ها را ترغیب کنید هرچه در دل دارند، از سر به در کنند.
-پشتیبانی کنید.
از کودک بپرسید:«به نظر شما چه عاملی به تو کمک می کند تا احساس بهتری داشته باشی؟»ممکن است نتواند چیزی را نام ببرد، لیکن شما می توانید چند نظر به او پیشنهاد کنید-احتمال دارد لحظه ای کنار هم بنشینید، راه بروید یا عروسک مورد علاقه شان را در دست بگیرید. امکان دارد بچه های خردسال تر از پیشنهاد تلفن کردن به پدر یا کشیدن تصویر و اهدای آن به مادر در ساعات پایانی روز که به دیدارش می آید، استقبال کنند.
فرض کنید که سازگاری بچه ی شما، مدتی به طول انجامد. برخی واکنش های عاطفی و کرداری در برابر طلاق، ماه ها یا حتی یک سال به درازا می انجامد.ممکن است پاره ای از آن ها خیلی زودگذرتر بوده و آن قدر دوام بیاورند تا وضع ثابت شود و امور روزمره ی وی دوباره تثبیت شود. وانگهی مهم این است که به یاد آوریم این واکنش ها لزوماً نمایان گر مشکلات نیستند. بسیاری اوقات اگر پرداختن به نگرانی های عاطفی بعد از طلاق بچه ها توأم با حساسیت باشد، حالت موقتی پیدا می کند. اما گاهی، کودکان واکنش طولانی تری دارند.
توجه به نشانه هایی که کودک(اعم از دختر و پسر)از خویشتن بروز می دهد، ممکن است به فرزندتان مدد کند که از عهده ی آن ها برآید.
-واکنش در مقابل فشار روحی
در زیر نشانه هایی را آورده ایم که نمایش گر فشار روانی در مراحل گوناگون است:
*بچه های شیرخواره و نوپا
چنین کودکانی نیاز به سازگاری و روزمرگی دارند و آشنایی، تسلی بخش آن هاست. احتمال دارد برنامه های پیش بینی نشده، دگرگونی های متعدد یا جدایی های ناگهانی، پریشان خاطرشان کند.
علامت هایی که کودکی بر اساس آن احساس غمگینی می کند، شامل غرغرها یا گریه و پیدایش تغییرات و عادات خور و خواب است. کودکان شیرخوار و نوپا هم در مواجه با جدایی حساسند. امکان دارد نشانه های ناشی از اضطراب جدایی به صورت عزلت گزینی، غم باری یا رفتار توأم با وابستگی و چسبیدن به یکی از پدر و مادر، جلوه گر شوند.
کودکان پیش دبستانی یا کودکستانی
بچه های در این سن و سال به مراقبت مداوم احتیاج دارند. ولی از آن جایی که حافظه ی درازمدت و مهارت های زبانی شان گسترش می یابد، بیش تر متکی به خود می شوند.
نشان هایی که کودکی در این سن تحت فشار قرار می گیرد، عبارتند از:نگرانی های پیاپی به خاطر جدایی و بازگشت به عادات پیشین مانند مکیدن انگشت، شب ادراری و بدخوابی های شبانگاهی ممکن است دمادم گریه سر دهد و ستیزه جویی کند. به کردارهایی کودکانه رو کرده و کج خلقی و اوقات تلخی نماید.
*بچه های مدرسه رو
برای کودکان شش تا هشت ساله جداگانه وقت گذاشت تا هم چنان اطمینان یابند که محبوب اند. انصاف، مسأله ی مهمی است. شاید کودک تان بخواهد مطمئن شود که شما و نیز همسرتان به طور یک سان برایش وقت صرف می کنید. هم چنین کودکان در این سن و سال، به مواردی هم چون«چه کسی باید سرزنش شود و کی مقصر است،»علاقه دارند.
اگر بچه ی شما امید خود را به پیوند مجدد پدر و مادرش بیان کند، مطمئن باشید که او وقتی را جداگانه با هر دوی شما گذرانده تا واقعیت وضع را استحکام بخشد. به هر حال بچه ها امید وصل مجدد را سال ها در دل خود زنده نگاه می دارند. گرچه لازم است امیدهای کودکان و شیوه ی احساس شان را پذیرا شده و حقیقت وضعیت را بدانان یادآوری کنید.
احساسات مربوط به اندوه گساری احتمالاً در قالب غم، عصبانیت، پرخاش گری یا ستیزه جویی جلوه می یابد. شاید کودک(خواه پسر باشد یا دختر)مشکلاتی از بابت دوستی در مدرسه دارد. امکان دارد فشار روانی(استرس)به شکل ناراحتی های جسمی همانند دل آشوبه یا سردرد بروز کند.
کودکان نه و دوازده ساله (سنین پیش از نوجوانی)بچه های بین نه تا دوازده ساله دور از پدر و مادر بیش تر سرگرم کارهایی هستند. زمانی که والدین جدا شده کنار هم قرار می گیرند ممکن است اختصاص وقت همسان کارساز باشد، اما امکان دارد بچه های یاد شده نیازمند برنامه های مختلف باشند تا با اولویت های متغیر دمساز گردند. برای بچه هایی در این رده ی سنی، علایق مربوط به مدرسه، اجتماع و دوستی مهم تر است، در عین حال اهمیت خانواده در این مورد باز هم پا برجاست.
احتمال دارد کودک تان نخواهد که به طور یک سان در کنار هر یک از شما بماند و بودن با یکی را بر دیگری ترجیح دهد. این رویه را بپذیرید و وقتی رخ می دهد به دل نگیرید. برنامه ی دیدار را رعایت کنید و علاقه و دل بستگی پدر و مادر در زندگی فرزندتان را مورد تأکید قرار دهید.
نشانه های هشدار دهنده برای این گروه سنی شامل مشکلات هم سن و سالی، تنهایی، افسردگی، خشم یا علائم بیماری جسمانی مانند سردرد دل درد و اشکالات فراگیری باشد.
*تغییر نقش
موقعی که بچه ها احساس اجبار می کنند که «باید مراقب پدر یا مادر پریشان از نظر عاطفی بوده، و یا از آنان پشتیبانی نمایند»،این دگرگونی نقش به وجود می آید و موقعیتی غیر طبیعی برای او محسوب می گردد. والدینی که تغییر نقش را در خانواده شان تشخیص می دهند لازم است راه هایی جهت حمایت از خودشان یافته و بار را از دوش فرزندشان بردارند.
*نوجوانان
در سال های اولیه نوجوانی بچه ها نیازمند پشتیبانی پای دار پدر و مادر هستند، اما ممکن نیست استفاده مشترک از برنامه های زندگی شان را بپذیرند زیرا امکان دارد این وضع، زندگی آموزشگاهی و اجتماعی آنان را بر هم زند. در مورد بهره وری مشترک به اندیشه های کودک تان توجه کنید.
برخی اوقات بچه ها پیش نهاد می کنند که سرتاسر تابستان، نیم سال تحصیلی(دانش گاهی)یا سال تحصیلی را با پدر یا مادرِ فاقد حق حضانت فرزند، بگذرانند. لیکن شاید این حالت حاکی از آن نباشد که آنان تمایل به اقدامی دارند. بچه ها در اوایل دوره ی نوجوانی احساس صحیح و درک به جایی از زمان دارند مبنی بر این که زندگی بزرگ سالی نزدیک می شود. غالباً بچه سالی را با یکی از والدین می گذرانند و سپس به خانه برمی گردند. برای بچه ها فرصتی حاصل می شود که وقت زیادی را با پدر و مادری سپری سازند که برای شان دل تنگ شده اند اگر آن ها پرورش یافته باشند، بدین راه چاره ها گو ش فرا داده و بررسی شان کنید.
هر نوع ترتیباتی به عمل می آورید، با این همه، برنامه ای تنظیم کرده و بدان پای بند باشید. احتمال دارد نوجوانان، پدر یا مادر را به خاطر طلاق سرزنش کنند و ممکن است با اقامت در یک جا یا تغییر پیاپی سکونت گاه حاکم گردند.
هر چه بر سن نوجوانان افزوده می شود، فعالیت های آموزش گاهی و اجتماعی و نیز تثبیت آزادی و عدم وابستگی بیش تر، در کانون توجه شان قرار می گیرد و لذا علاقه ی آن ها به مشکلات والدین شان کاهش می پذیرد ولی باید دانست که نوجوانان تان نیازمند پشتیبانی شما هستند گو این که پدر و مادر اغلب این احساس را پیدا می کنند که اطلاعات شان برای نوجوانان مهم نیست در صورتی که هست. در زندگی و علایق بچه ها دخیل باشید. گفت و گوی مداوم با نوجوان تان مفید است.
هر چند امکان دارد نوجوانان بخواهند والدین شان را شاد و سرخوش ببینند، ولی بچه ها در هر سن و سالی که باشند ممکن است از مشاهده ی قرار ملاقات گذاشتن والدین شان با دیگران احساسات متفاوت و مبهمی داشته باشند و شاید حس کنند که نادیده گرفتن وعده ی دیدار پدر یا مادر خیانت به طرف دیگر باشد، اما احتمالاً از این که یکی از والدین همسر جدیدی یافته، خوش حال گردند.
افسردگی، کج خلقی، تندخویی، تخلیه ی هیجانات، عمل کرد نامطلوب در مدرسه، یا مصرف مشروبات یا سایر مواد مخدر، فعالیت جنسی، یا رفتار حاد مخالفت آمیز، همگی نشانه ی آنند که نوجوان دچار رنج و زحمت است. امکان دارد سایر نوجوانان مشکلا ت رفتاری داشته، فسرده دلی از خود بنمایانند و تلاش های ناموفقی در مدرسه داشته باشند، از خانه بگریزند یا گرفتار چنگال قانون گردند. بدون توجه به این که آیا گرفتاری ها و ناراحتی هایی از این قبیل مربوط به طلاق است، آن ها مشکلات شدیدی هستند که بر رفاه و سلامت نوجوان تأثیر نهاده و نمایان گر نیاز به یاری از خارج است.
ستیزه جویی در حضور بچه
اگر چه بگومگوی گاه گاهی بین والدین عاقلانه بوده، حتی از یک خانواده ی سالم انتظار می رود لکن زندگی در نبردگاه دشمنی و کینه توزی مداوم و نزاع و درگیری پایان ناپذیر، امکان دارد یک بار سنگین روان شناختی را بر فرزندتان تحمیل کند. رخدادهای آسیب زا مثل جیغ کشیدن، زد و خورد، جر و بحث کردن یا خشونت، بچه ها را ترسو و نگران بار می آورد . چون وی از عهده ی این گونه هراس ها برنمی آید و ممکن است از نظر عاطفی آزرده خاطر، حاکم یا درون گرا و در خود فررفته شود.
شاهد خصومت و کینه توزی شما نیز یک الگوی رفتاری نامناسب برای فرزندتان است یعنی کسی که هنوز دارد شیوه ی کنار آمدن با هیجاناتش را فرا می گیرد. سازگاری درازمدت بچه ها با طلاق ارتباط زیادی با طلاق مستمر بین والدین دارد. بچه هایی که والدین شان به ابراز خشم و دشمنی و تنفر ادامه می دهند، به احتمال زیاد دارای مشکلات مداوم عاطفی و رفتاری می باشند.
مذاکره با میان جی یا رای زن طلاق، به زوج های طلاق گرفته یاری می کند که نارضایی های و لطمات وارده به یک دیگر را به نحوی ابراز کنند که به بچه ها آسیبی نرسد. گرچه به این ترتیب هم کاری با هم دیگر دشوار است، اما باعث می شود که فرزندتان از صدمه ی ناشی از دل خوری و ناخشنودی بی وقفه در امان بماند.
سازگاری با شرایط جدید زندگی
از آن جایی که طلاق ممکن است تغییر عظیمی در زندگی بچه ی شما پدید آورد، دم سازی با برنامه های زندگی باید به تدریج صورت گیرد. شرایط بعد از طلاق، در سه مورد خلاصه می شود:
*یک والد(شما و یا همسرتان)ممکن است حضانت داشته باشید.
*امکان دارد مشترکاً حضانت را به عهده داشته باشید(یعنی هر دوی شما و همسرتان در تصمیمات قانونی مربوط به فرزندتان سهیم باشید، ولی او اساساً در مجاورت بوده و شما به فرزنتدتان سر بزنید)
*حضانت را مشترکاً به عهده داشته باشید(که طی آن، تصمیمات، متفقاً اخذ شده و حضانت جسمی نیز بر همین منوال باشد)
حضانت مشترک بچه برای پدر و مادرانی که از هم دور نیستند، به طرز روزافزونی عمومیت پیدا می کند. این عمل، راه حل ساده ای ندارد. اگر چه برخی بچه ها موفق می شوند که نیمی از اوقات شان را با هر یک از والدین بگذرانند، اما به نظر می رسد که سایرین از لحاظ داشتن یک «سکونت گاه»و دیدار با یکی از آنان نیازمند«ثبات»اند.
هر گونه نظم و ترتیبی را که در نظر داشته باشید، باید بدانید که نیازهای فرزندتان همیشه در اولویت است. از ایجاد بلوا و آشوب جهت پیروزی بر همسر سابق تان خودداری ورزید. زمانی که در مورد چگونگی برگزاری سال روز تولد، تعطیلات (تحصیلی و غیره)تصمیم گیری می کنید، بهترین شیوه را برای وی برگزینید.
رخ دادهای پس از طلاق
تا سرحد امکان حفظ وضعیت طبیعی بعد از طلاق اهمیت دارد. این وضع با رعایت امور منظم روزانه مشتمل بر آداب غذاخوری، قواعد رفتاری و شیوه های نظم و ترتیب صورت می گیرد. محدودیت های آرام بخش به ویژه طی زمان تغییرات، موقعیت بچه ها را نااستوار و متزلزل می سازد. عشق و محبت یک طرفه، بچه ای را ضایع می گرداند که غصه ی طلاق را می خورد او در صورتی تباه می گردد که دچار یک عشق یک طرفه باشد.
ضمناً پدر و مادر باید بکوشند نقش خویش را به جا ایفا کنند. مهم نیست بچه ی شما چقدر سعی می کند که بفهمد؛ هنوز طفل است. اگر به وی اعتماد کنید، خواه دختر باشد یا پسر، از حیث برقراری ارتباط با پدر یا مادر خویش به زحمت می افتد، یعنی نباید بچه را سرزنش کرد یا او را در موقعیت خاص بزرگ سالان قرار داد.
هماهنگی و تداوم در امور روزانه و ایجاد نظم و ترتیب، در کلیه ی مسائل خانوادگی اهمیت دارد.توقعات مشابه در خصوص ساعات خواب، قواعد و تکالیف درسی، اضطراب را می کاهد و این پیام را برای فرزندتان در پی دارد که شما و همسر سابق تان با هم کار می کنید و گول نمی خورند.
از یاری جویی تخصصی شرمنده نشوید. طلاق، بحران عمده ی زندگی یک خانواده است. اما چنانچه شما و همسر پیشین تان بتوانید متفقاً کار کنید، امکان دارد پدر و مادر خوبی برای فرزندتان بمانید.
چند توصیه ی زیرا را به خاطر بسپارید
*برای کنار آمدن با احساسات دردناک خویش، مدد بجویید. اگر قادرید تغییرات کارآمدی به عمل آورید، فرزندتان نیز به احتمال زیاد دست به چنین عملی خواهد زد.در ضمن، برخورداری از پشتیبانی ضروری عاطفی و توانایی ابراز احساسات و اندیشه ها با فردی بزرگ سال، امکان به دو ش کشیدن بار ناعادلانه ی نگرانی های عاطفی شما را می کاهد. این قضیه می تواند شامل دوستان یا اعضای طرف اعتماد خانواده یک درمان گر باشد.
*با خود و فرزندتان شکیبا باشید. رفع اضطراب های عاطفی، لطمه ها و آسیب های متعاقب طلاق، نیاز به زمان دارد و غالباً مرحله به مرحله انجام می پذیرد که مناسبت هم دارد.
*در برابر وسوسه ی مربوط به جبران غم و اندوه بچه، با تهیه ی چیزهای مادی، خرید خوراکی-ها یا امتیازهای ویژه مقاومت کنید. تنها عزیزان یارای آن را دارند که با مراقبت و حمایت خویش آسیب های عاطفی را به بهترین وضع برطرف سازند. این کار از اشیا ء ساخته نیست.
*نشانه های فشار روانی کودک تان را به نسبت سن و سالش تشخیص دهید. با پزشک یا درمان گرتان بخواهید که شما را از نظر شیوه ی حل مشکلات مخصوص ناشی از تشویش تان، راهنمایی کنند.
در یک خانواده ی سالم، بسیاری از عوامل یاری گر در کام یابی و سلامت روانی افراد یک خانواده از هم پاشیده کمک می کنند.
پشتیبانی صحیح سبب می گردد که بچه ها بتوانند با کام روایی از عهده ی دگرگونی های مربوط به طلاق برآیند.
منبع:نشریه پیام زن، شماره 219.

روان شناسي و تست های هوش...
ما را در سایت روان شناسي و تست های هوش دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : محمد ravanshnaci بازدید : 303 تاريخ : يکشنبه 28 اسفند 1390 ساعت: 3:35

بـا مـن بـمـان !
د‌رحالی که برخی محققان استد‌لال می‌کنند‌ که تجربه تلخ طلاق روی همه بچه‌ها چه کوچک، چه بزرگ تأثیرگذار است، د‌یگران معتقد‌ند‌ این پد‌ید‌ه، مشکلی نه چند‌ان حاد‌ نزد‌ اکثر بچه‌ها تلقی می‌شود‌. اما آنچه که همه ما بد‌ان واقفیم مشکلاتی است که فرزند‌ان طلاق تجربه می‌کنند‌ و چه بسا فراتر از آن چیزی است که سایر بچه‌ها د‌ر د‌وران کود‌کی‌شان با آن مواجه‌اند‌.د‌رحالی که والد‌ین، گاهی طلاق را تنها راه فراری از اوضاع به هم‌ریخته زند‌گی می‌د‌انند‌، فرزند‌ان به این پد‌ید‌ه با د‌ید‌ کاملاً متفاوتی نگاه می‌کنند‌.
بچه‌ها، طلاق را به معنای تحولی د‌ر د‌نیای کود‌کی خود‌ و نیز از د‌ست د‌اد‌ن پد‌ر و ماد‌رشان تلقی می‌کنند‌.تحقیقات نشان می‌د‌هد‌ که د‌ر صورتی می‌توان بسیاری از آثار زیان‌بار طلاق را کاهش د‌اد‌ که والد‌ین مشترکاً نیازهای فرزند‌ان خود‌، را برآورد‌ه کنند‌. توصیه‌های زیر می‌تواند‌ د‌ر وفق د‌اد‌ن بچه‌ها با این واقعیت موثر باشد‌:

▪ د‌اشتن برنامه ثابت
 
ثبات د‌ر زند‌گی و پیش‌بینی برخی مسائل، باعث پشتگرمی بچه‌ها می‌شود‌.
بنابراین بکوشید‌ مثل قبل (پیش از طلاق) وقت خواب مشخصی د‌اشته باشید‌، با فرزند‌ خود‌ کتاب بخوانید‌، روز تولد‌ یکد‌یگر را جشن بگیرید‌ و از تعطیلات لذت ببرید‌. همچنین سعی کنید‌ د‌ر همان محله بمانید‌ و مد‌رسه فرزند‌تان را تا حد‌ امکان عوض نکنید‌.

▪ جلب اعتماد‌ بچه‌ها
 
هنگامی که والد‌ین تصمیم به جد‌ایی می‌گیرند‌، بچه‌ها احساسات متفاوتی همچون ترس، غم، خشم، احساس گناه، طرد‌شد‌گی و تنهایی را تجربه می‌کنند‌. این بچه‌ها نیاز د‌ارند‌ تا د‌ر غم از د‌ست د‌اد‌ن خانواد‌ه‌شان ساعاتی را با خود‌ خلوت کرد‌ه و خود‌ را با شرایط جد‌ید‌ سازگار کنند‌. طغیان خشم به شکل کج‌خلقی و فریاد‌ کشید‌ن، واکنش‌های طبیعی آنها به این مسئله است. با توجه کرد‌ن به عواطفشان و احساس همد‌رد‌ی با آنها فرزند‌انتان را به ابراز احساساتشان تشویق کنید‌. گاه تنها گوش د‌اد‌ن به بچه‌ها مؤثرتر از نشان د‌اد‌ن راه‌حل به آنها است. اما از آنجا که به زبان آورد‌ن احساسات برای بچه‌های خرد‌سال کمی د‌شوار است، شاید‌ با کشید‌ن تصویری بهتر بتوانند‌ ارتباط برقرار کنند‌. چنانچه فرزند‌تان از گفتگو با شما امتناع می‌کند‌ او را به صحبت با شخص د‌یگری چون معلمش، د‌وست خانواد‌گی یا حتی یکی از افراد‌ فامیل مثل خاله یا ماد‌ربزرگ تشویق کنید‌.

▪ انتخاب د‌رست واژه‌ها
 
به گمان بسیاری از بچه‌ها، علت جد‌ایی پد‌ر و ماد‌رشان، آنها هستند‌. اغلب فکر می‌کنند‌ که اگر رفتار بهتری و یا عملکرد‌ مناسب‌تری د‌ر مد‌رسه می‌د‌اشتند‌، «مامان و بابا» اکنون با هم بود‌ند‌. این اطمینان را به فرزند‌تان د‌هید‌ که او هیچ تقصیری د‌ر طلاق ند‌ارد‌. این والد‌ین هستند‌ که تصمیم به جد‌ایی می‌گیرند‌ نه بچه‌ها. نباید‌ هیچ‌گاه تقصیر را به گرد‌ن فرزند‌ خود‌ بیند‌ازید‌. همچنین مراقب باشید‌ که د‌ر حضور بچه‌ها برسر مسائل خانواد‌گی بحث نکنید‌، چرا که اگر کود‌ک این گفتگوها را بشنود‌، ممکن است آنها را غلط متوجه شود‌.
پس اگر د‌رباره طلاق با فرزند‌تان صحبت می‌کنید‌، د‌ر انتخاب واژه‌ها د‌قیق و محتاط باشید‌.

▪ د‌اشتن مقررات معقول
 
د‌اشتن نظم و مقررات ثابت و قاطع برای تربیت بچه‌هایی سالم، امری ضروری است. قصور د‌ر این زمینه از سوی والد‌ینی که از هم جد‌ا شد‌ه‌اند‌، گاه علاوه بر لوس تربیت کرد‌ن فرزند‌ان، آثار منفی طلاق برآنان را هم تشد‌ید‌ می‌کند‌. از آنجا که حاکم بود‌ن نظم برزند‌گی و استفاد‌ه از روش‌های محبت‌آْمیز، موجب رشد‌ و موفقیت بچه‌ها می‌شود‌، پس بهتر است محد‌ود‌یت‌هایی معقول برای فرزند‌تان قائل شوید‌ و او را به د‌رستی راهنمایی کنید‌. علاوه برتفکیک رفتار صحیح از رفتار ناپسند‌، پیامد‌های سرپیچی از مقررات را هم برای او گوشزد‌ کنید‌. همچنین به فرزند‌ خود‌ توجه کرد‌ه و د‌ر کنار محد‌ود‌یت‌هایی که قائل می شوید‌ با یکد‌یگر همکاری نیز کنید‌. چنانچه اختلاف‌نظر د‌ارید‌، بکوشید‌ با هم به توافق برسید‌. رفتار شایسته فرزند‌تان را تأیید‌ و بیشتر اوقات او را تحسین کنید‌.

▪ همکاری متقابل
 
چنانچه والد‌ین بتوانند‌ برای سرپرستی فرزند‌ خود‌ به توافق برسند‌، بهترین راه، حضانت مشترک آنها است. ولی متأسفانه والد‌ینی که مد‌ام با هم بگومگو د‌ارند‌ فقط د‌رد‌ و رنج فرزند‌شان را تشد‌ید‌ می‌کنند‌. صرف‌نظر از اینکه پد‌ر و ماد‌ر برای جد‌ایی چه قراری با هم گذاشتند‌، اکنون ضرورت ایجاب می‌کند‌ که برای رسید‌گی به نیازهای فرزند‌، همکاری فعال د‌اشته باشند‌. گرچه همکاری متقابل بعد‌ از جد‌ایی، امر د‌شواری است ولی فراموش نکنید‌ که این شما بود‌ید‌ که تصمیم به جد‌ایی گرفتید‌. پس اکنون وظیفه شما است که نگذارید‌ عواقب این تصمیم حتی کمترین آسیبی به فرزند‌تان برساند‌.
هرکد‌ام از والد‌ین که حضانت کود‌ک را به عهد‌ه می‌گیرد‌ باید‌ د‌یگری را از امور فرزند‌ مطلع کند‌. از مسئولان مد‌رسه نیز بخواهید‌ تا هم پد‌ر و هم ماد‌ر را از عملکرد‌ فرزند‌شان د‌ر محیط تحصیل آگاه سازند‌، چرا که براساس تحقیقات، پد‌رانی که د‌ر امور فرزند‌شان حق تصمیم‌گیری د‌ارند‌ حتی اگر به او نزد‌یک هم نباشند‌، ارتباط خود‌ را با مد‌رسه و همسر سابقشان برای حمایت هرچه بیشتر از فرزند‌ خود‌ حفظ می‌کنند‌.
منبع:
www.womansdivorce.com
روزنامه اطلاعات

روان شناسي و تست های هوش...
ما را در سایت روان شناسي و تست های هوش دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : محمد ravanshnaci بازدید : 273 تاريخ : يکشنبه 28 اسفند 1390 ساعت: 3:35

علت 50% طلاق‌ها

اختلالات فعالیت زناشویی در همسران جوان
 

به روایت آمارهای موجود، در ایران حدود 50 درصد از طلاق‌‌ها به علت عدم رضایت از فعالیت‌ زناشویی صورت می‌گیرد. این امر اگرچه ممکن است عجیب و باورنکردنی به نظر برسد ولی از دیدگاه بسیاری از صاحب‌نظران، حقیقتی انکارناپذیر است. نداشتن رضایت از فعالیت زناشویی در ایران و جهان از شیوع نسبتا بالایی برخوردار است و این مساله به‌ویژه در زنان شایع‌تر است.
اختلال فعالیت زناشویی نوعی مشکل پزشکی است و فردی که دچار چنین اختلالی باشد، به برقراری فعالیت زناشویی تمایل دارد اما مشکلاتی را در امر برقراری این رابطه احساس می‌کند و گاهی در اثنای این رابطه دچار مشکل می‌شود. این اختلال در سال‌های جوانی (بین 20 تا 30سالگی) شیوع بیشتری دارد و به تدریج با افزیش سن از شیوع آن کاسته شده و مجدداً در سنین بالا شایع می‌شود. به گفته کارشناسان، انزال زودرس در مردان و بی‌میلی جنسی در زنان شایع‌ترین اختلالات فعالیت زناشویی در ایران است و بسیاری از خانواده‌ها از وجود این مشکلات آگاهی ندارند و همین امر گاهی موجب برخی مشاجرات و اختلافات خانوادگی و حتی طلاق می‌شود.

اولیه یا ثانویه؟
 

اختلال فعالیت زناشویی را می‌توان به دو گروه اولیه و ثانویه طبقه بندی کرد. مردانی که دارای اختلال نوع اولیه هستند، هیچ‌گاه آن‌قدر به نعوظ نمی‌رسند که بتوانند فعالیت زناشویی برقرار کنند. اما در اختلال ثانویه، حالت نعوظ پس از یک دوره طبیعی ناگهان از بین می‌رود و این امر به طور مکرر اتفاق می‌افتد.

پیشگیری یا درمان؟
 <** ادامه مطلب... **>

زوج‌هایی که ارتباط خوبی با هم دارند و در مورد مسایل مختلف به راحتی با هم گفتگو می‌کنند، شانس بیشتری برای غلبه بر این بیماری دارند. پیش از بحث درمان، توصیه می‌شود به کلینیک‌های سلامت خانواده برای مشاوره‌های خصوصی و تخصصی مراجعه کنید. تحریک ذهنی و سایر شیوه‌های تمرکز روانی می‌تواند اثر به سزایی در روند درمان اختلال فعالیت زناشویی داشته باشد. برخی زوجین نیز باید با هم در کلاس‌های مشاوره شرکت کنند تا به مشکل اصلی خود پی ببرند. از میان برداشتن اضطراب، ترس، استرس و تمایل به بارداری نیز با جلسات مشاوره ممکن خواهد بود. درمان این اختلال، بر حسب علت اختلال، متفاوت است؛ مثلا در افرادی که صفات ثانویه جنسی در آنها رویت نمی‌شود، درمان هورمونی اولین قدم است و در سایر بیماران می‌توان از روش‌های زیر موجود استفاده کرد:

علت 50% طلاق‌ها

یک داروی رایج
 

قرص یوهمبین ممکن است باعث افزایش میل به زناشویی در افراد سالم شود ولی لزوما باید برای مدتی طولانی استفاده شود وممکن است دارای عوارض جانبی متعددی باشد. اما قرص سیلدنافیل در 70 درصد موارد موثر است و البته مصرفش در افرادی که نارسایی قلبی دارند و از ترکیبات نیترات استفاده می‌کنند، ممنوع است. این قرص نیز دارای عوارض جانبی بوده و حتی مواردی از مرگ ناگهانی به دنبال مصرفش گزارش شده است.؛ باعث افزایش خطر سکته قلبی در افراد بالاتر از 50 سال شده و استفاده از آن در افراد زیر خطرناک است: مبتلایان به نارسایی قلبی، گرفتگی عروق قلب، تست ورزش مثبت، فشار خون زیر 50/90 میلی‌متر جیوه یا بالای 110/170 میلی‌متر جیوه، آنژین‌ قلبی، آریتمی، سابقه سکته قلبی و مغزی و کور رنگی. سال گذشته مرگ 130 نفر در ایالات متحده به دنبال مصرف این دارو ثبت شده و اکنون استفاده از آن در بیماران قلبی به‌عنوان یک روش درمانی کاملا زیر سوال رفته است.

نشانه‌ها
 

اختلال فعالیت‌ زناشویی در زوج‌های مختلف، به علت عوامل متفاوتی به‌وجود می‌آید اما برخی از آنها مشترک و برخی دیگر نیز مختص مردان یا زنان است.
عوامل مشترک: کمبود علاقه به برقراری رابطه زناشویی، عدم توانایی در ایجاد حس برانگیختگی و احساس درد هنگام برانگیختگی و فعالیت‌(شایع‌تر در خانم‌‌ها).
عوامل مختص مردان: عدم توانایی در ایجاد یا حفظ نعوظ، تاخیر در انزال، نبود انزال با وجود محرک‌های کافی، عدم توانایی در کنترل و زمان‌بندی انزال.
عوامل مختص زنان: ناتوانی در آزاد کردن عضلات واژینال برای برقراری رابطه زناشویی، کمبود میزان ترشحات روان کننده قبل و حین برقراری فعالیت زناشویی، ناتوانی در رسیدن به اوج لذت زناشویی.
منبع:http://www.salamat.com

روان شناسي و تست های هوش...
ما را در سایت روان شناسي و تست های هوش دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : محمد ravanshnaci بازدید : 291 تاريخ : يکشنبه 28 اسفند 1390 ساعت: 3:35

ریشه‌های طلاق
گفتگو با دکتر علی دارابی، روان‌شناس و مدرس دانشگاه پیام نور
 
به گفته برخی کارشناسان، طلاق مهم‌ترین آسیب‌ اجتماعی در کشور است که افزایش روزافزون آن، موجب نگرانی‌های زیادی شده است. در عین حال، کاهش سن بلوغ، افزایش فاصله زمان بلوغ تا زمان ازدواج و افزایش میانگین سن ازدواج به‌خصوص در قشر تحصیلکرده، میزان طلاق را در کشور افزایش داده و به همین دلیل است که تلاش برای پیشگیری از طلاق و آموزش‌هایی در این زمینه، ضروری به نظر می‌رسد. در این‌باره گفتگویی انجام داده‌ایم با دکتر علی دارابی، روان‌شناس و مدرس دانشگاه پیام نور که خلاصه‌ای از آن را پیش رو دارید

آقای دکتر، چرا در سال‌های اخیر، طلاق در کشور ما با افزایش چشم‌گیری روبه‌رو بوده است؟
 
یکی از مهم‌ترین دلایل طلاق، اختلاف سلیقه بین زوجین است. توسعه شهرنشینی، صنعت، بالا رفتن سطح سواد، بر هم خوردن انسجام خانوادگی و اجتماعی، از بین رفتن سنت‌های کهن و فرهنگ‌های بومی، اختلاف طبقاتی و تا حدودی انگ‌زدایی از پدیده طلاق در جامعه امروز در افزایش این روند، تاثیر به‌سزایی دارد.

آیا می‌توان از طلاق پیشگیری کرد؟
 
آموزش‌های صحیح پیش از ازدواج یکی از مهم‌ترین راه‌های پیشگیری از طلاق است. بسیاری از افرادی که برای مشاوره به کلینیک‌های روان‌شناسی مراجعه می‌کنند، این جمله را می‌گویند: «عیب همسرم را دیدم اما مطمئن بودم که پس از ازدواج او را درست خواهم کرد.» اما ما معتقدیم همان‌طور که برای رانندگی، فرد متقاضی باید حتما گواهی‌نامه داشته باشد، پیش از انتخاب همسر نیز باید شیوه همسریابی و پس از ‌آن هم اطلاعات لازم درباره چگونگی یک زندگی مشترک را بیاموزد. به این ترتیب، هر چه بتوانیم از ازدواج‌های ناموفق بکاهیم، به دنبال آن از طلاق، همسرآزاری، کودک آزاری، خشونت‌های خانگی، اعتیاد،‌ فرزندان تک‌سرپرست، بی‌سرپرست و فساد و فحشا کاسته می‌شود و این در حالی است که ازدواج‌های موفق، احساس رضایت‌مندی، عزت نفس، احترام و انعطاف‌پذیری را در همسران و فرزندان آنها افزایش می‌دهد.

این آموزش‌ها که به منظور پیشگیری از طلاق انجام می‌شود، چگونه باید باشد؟
 
براساس آمار، 50 درصد طلاق‌ها در پنج سال اول زندگی و 30 درصد آنها در سال اول اتفاق می‌افتد و به همین دلیل، سلامت روحی و روانی دختر و پسر باید تایید شود. جوانان در سن ازدواج باید آموزش ببینند و این موضوع را برای خود روشن کنند که از زندگی مشترک خود چه می‌خواهند. در واقع باید در ذهن آنها جا بیفتد که ازدواج، فقط گذراندن یک مرحله از زندگی نیست و این ایده کاملا اشتباهی است که ویژگی‌های ناپسند فردی که با او تصمیم به ازدواج گرفته‌ایم، پس از ازدواج اصلاح می‌شود. تناسبات سنی، فرهنگی و خانوادگی، مذهبی، اقتصادی و اجتماعی از جمله مواردی است که در انتخاب همسر بسیار مهم و حایز اهمیت است. بسیاری از خانم‌ها و گاهی آقایان، فقط عشق و علاقه پیش از ازدواج را لازمه آن می‌دانند. اما اگر این عشق براساس مسایل سطحی و زودگذر باشد، به طور مسلم پس از ازدواج از بین می‌رود و اینجا است که تنها و مهم‌ترین دلیل ازدواج نابود می‌شود و زن و شوهر به فکر طلاق می‌افتند. از طرف دیگر، جوانان باید آموزش ببینند که طلاق، تنها راه‌حل رهایی از مشکلات حتی مشکلات بسیار حاد نیست و راه‌های مناسب دیگری نیز وجود دارد و نباید شتاب‌زده عمل کرد.

دوام یک زندگی مشترک، نیازمند چه عواملی است؟
 
صداقت، گذشت، احترام متقابل و توجه به نیازهای طرف مقابل، رمز موفقیت یک زندگی مشترک است و باید مطمئن بود که اگر این فاکتورها در زندگی لحاظ شود، به طور مسلم پدیده طلاق اتفاق نخواهد افتاد اما گاهی مشکلات در حدی است که ادامه زندگی، میسر نیست و طلاق آخرین راهکار است.

در این شرایط چه باید کرد؟
 
طلاق، سه مرحله دارد. زمان پس از جدایی که بلافاصله پس از طلاق شروع می‌شود و اغلب تا دو سال پس از آن هم ادامه می‌یابد. در مرحله دوم، اداره زندگی به وسیله یکی از والدین مشخص می‌شود و در مرحله بعدی هم ثبات نسبی برقرار می‌‌شود و در این مرحله است که فرد به یک زندگی تقریبا عادی برمی‌گردد و باید شرایطی را مهیا کند تا کمترین آسیب را ببیند. در این شرایط، مشاوره با یک روان‌شناس اهمیت بسیاری دارد. البته این طلاق، عواقب و پیامدهای ناگواری را نیز دربردارد. تربیت غلط فرزندان طلاق، افت تحصیلی، اعتیاد، مشکلات خانوادگی، ترس از ازدواج در بین بچه‌ها، خودکشی و پرخاشگری از جمله عواقب طلاق دانسته می‌شود. زن و مرد پس از این اتفاق، حس اعتماد به جنس مخالف را از دست می‌دهند و همه را مانند زوج سابق خود می‌بینند و با دید نفرت و انتقام به او می‌نگرند و در این مرحله است که باید این طرز فکر اصلاح شود و فرد باید بداند که شکست اول به منزله مرگ تمام آمال و آرزوها نیست. نکته مهم این است که اگر بچه‌ای نیز در این بین وجود داشته باشد، حساسیت بیش از پیش خواهد بود زیرا تربیت فرزندان طلاق به ‌آموزش‌های خاص خود نیاز دارد.

به تازگی شاهد پخش مجموعه طنزی با عنوان «طلاق در وقت اضافه» در تلویزیون بودیم. شما نقش رسانه‌ها را در آموزش طلاق چه در پیشگیری و چه در کنار آمدن با آن، مهم می‌دانید؟
 
بدون شک رسانه‌ها در این بین نقش به سزایی ایفا می‌کنند. چون آمارها نشان می‌دهد بیشترین تاثیرگذاری روی مردم ایران از طریق تلویزیون است. من معتقدم رسانه‌ها باید بیشتر در راه آموزش‌ها و مهارت‌های عملی به مردم جامعه، گام بردارند.
منبع: http://www.salamat.com

روان شناسي و تست های هوش...
ما را در سایت روان شناسي و تست های هوش دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : محمد ravanshnaci بازدید : 307 تاريخ : يکشنبه 28 اسفند 1390 ساعت: 3:35

کمک به فرزندان طلاق
طلاق هم برای والدین و هم برای فرزندان ناراحت کننده است. اگرچه واکنش به این موضوع بستگی به سن، حال و هوا و موقعیتی که آن جدایی را دربرمی گیرد دارد، اما بسیاری از فرزندان، احساس غمگینی، سرخوردگی، ناراحتی و نگرانی می کنند و غیرطبیعی نیست که آنها به خاطر آن احساسات، رفتار تخیلی داشته باشند.
خوشبختانه والدین می توانند به فرزندانشان در طی طلاق کمک کنند. شما می توانید با به حداقل رساندن تنشی که این موقعیت ایجاد می کند، شکیبایی کرده تا اینکه هر کسی خود را با موقعیت جدید وفق دهد و با پاسخ های صریح و صادقانه به نگرانی های فرزندانتان در این دوره سخت، به آنها کمک کنید.
توانایی والدین خواهان طلاق در ایجاد یک رابطه اجتماعی از توانایی فرزند در عبور از طلاق بسیار مهمتر است. اختلاف بین والدینی که طلاق گرفته و یا هنوز با هم زندگی می کنند، استرس عمده ای را برای فرزندان ایجاد می کند که می تواند تا بعد از دوران کودکی ادامه پیدا کند.

فرزندانتان را از موضوع طلاق مطلع کنید
 
به محض این که از تصمیمتان مطمئن شدید، به فرزندانتان بگویید که می خواهید جدا زنگی کنید، اگرچه کار ساده ای نیست که خبر مهم و بدی را به کسی بدهید. در صورت امکان هر دو والدین برای اعلام این خبر حضور داشته باشند و بسیار مهم است که احساسات، خشم، تقصیر و سرزنش را از آن جلسه حذف کنید.
اگرچه گفت و گو درباره طلاق باید متناسب با سن، پختگی (مرحله رشد)، و حال و هوای فرزند باشد اما مراقب باشید که این پیام اصلی را منتقل کنید. "آنچه اتفاق افتاده است بین پدر و مادر است و ارتباطی به فرزندان ندارد." بسیاری از فرزندان احساس می کنند سزاوار سرزنش هستند، حتی بعد از این که والدینشان به آنها می گویند که تقصیری ندارند. بنابراین برای والدین این موضوع حیاتی است که به اطمینان دادن مجدد به فرزندانشان ادامه دهند. با دادن اطلاعات کافی به فرزندانتان، آنها را برای تغییرات آینده در زندگیشان آماده کنید.
سعی کنید به سؤالات آنها تا حد امکان صادقانه جواب دهید به گونه ای که برایشان قابل فهم و درک باشد. به خاطر داشته باشید که آنها نیاز ندارند همه چیز را بدانند، آنها فقط می خواهند به وضوح بدانند که زندگیشان چگونه تغییر خواهد کرد.
بهتر است با فرزندان کوچکتر ساده تر صحبت شود. مثلا بگویید:پدر و مادر می خواهند در خانه های جداگانه زندگی کنند و دیگر دعوا نمی کنند، اما هر دو نفر ما شما را خیلی دوست داریم و تلاش می کنیم به شما کمک کنیم تا از این مرحله عبور کنید.
به فرزندانتان که در مورد این خبر، غمگین هستند بگویید که شما هم آن را تصدیق می کنید و مراقب احساساتشان هستید و به آنها اطمینان بدهید که همه احساسات آنها کاملا بجا و قابل فهم است. بگویید:"می دانیم این موضوع برایتان خیلی ناراحت کننده است. می توانیم راجع به موضوعی که احساس بهتری برای شما ایجاد کند صحبت کنیم،"یا "هر دو نفر ما شما را دوست داریم و متاسفیم که پدر و مادر مجبورند که جدا از هم زندگی کنند."
همه فرزندان واکنش فوری نشان نمی دهند. اجازه دهید فرزندانتان بدانند همه چیز خوب است و اگر مایلند فرصت دیگری برای صحبت در مورد آن موضوع به آنها بدهید.
برخی از فرزندان تلاش می کنند که با ادا درآوردن والدینشان را خوشحال کنند گویی همه چیز خوب است و یا تلاش می کنند از هر احساس ناراحت کننده ای با انکار هر گونه احساس خشم و ناراحتی در مورد موضوع پرهیز کنند.
فراهم کردن پاسخ ها و مطمئن کردن آنها درباره اینکه زندگی چگونه تغییر می کند و چه چیزی ثابت خواهد ماند بسیار مهم است. برای پاسخ به این سؤالات قبل از اینکه آنها بپرسند آماده باشید.
-من با چه کسی زندگی خواهم کرد؟ کجا به مدرسه خواهم رفت؟
-آیا از این جا نقل مکان خواهیم کرد؟
-مادرم کجا زندگی خواهد کرد؟ پدرم کجا زندگی خواهد کرد؟
-آیا می توانم باز هم دوستانم را ببینم؟
-آیا مجبور خواهم بود به مدرسه دیگری بروم؟
-آیا امسال تابستان هم می توانم به اردو بروم؟
-آیا باز هم می توانم به فعالیت های مورد علاقه ام بپردازم؟
سعی کنید وقتی که به نگرانی های فرزندانتان اشاره می کنید صادق باشید و اطمینان دهید که خانواده از این مرحله عبور خواهد کرد؟ حتی اگر این موضوع زمانی به طول بکشد.
-به فرزندانتان کمک کنید که از عهده کارها برآیند.
طلاق تغییرات زیادی را ایجاد می کند و یک حس واقعی از دست دادن را به همراه دارد. بسیاری از فرزندان و والدین غصه از دست دادن خانواده ای را که در انتظارش بودند، می خورند به همین دلیل برای برخی از فرزندان طبیعی است که امیدوار باشند والدین آنها روزی برمی گردند. حتی زمانی که نهایی شدن طلاق برای آنها توضیح داده شده باشد. گریه و زاری برای از دست دادن خانواده طبیعی است، اما بعد از گذر زمان شما و فرزندانتان موقعیت جدید را خواهید پذیرفت.
بنابراین به فرزندان تان قوت قلب دهید، برای آنها خوب است که آرزو کنند پدر و مادر دوباره به هم می رسند اما درباره نهایی شدن تصمیمتان توضیح دهید.
راه های زیر به فرزندانتان در غلبه بر نگرانی طلاق کمک می کند.

صداقت را تشویق کنید
 
فرزندان می خواهند بدانند که احساسشان برای والدین مهم است و آیا والدین این مساله را جدی می گیرند.
-کمک کنید تا فرزندان احساساتشان را در قالب کلمات بیان کنند
اجازه دهید بچه ها احساسشان را بیان کنند. تلاش نکنید احساسشان را تغییر دهند.
ممکن است بگویید:به نظر می رسد احساس ناراحتی می کنید می دانید چه چیزی شما را این قدر ناراحت کرده است؟
شنونده خوبی برای پاسخ های آنها باشید حتی اگر شنیدن حرف هایشان برای شما سخت باشد.

احساسات آنها را به رسمیت بشناسید
 
بگویید:"می دانم که الان احساس خوبی نداری" یا "می دانم که بدون پدر احساس تنهایی می کنی." اجازه دهید فرزندان بدانند که احساسشان ارزشمند است.

حمایت کنید
 
از آنها بپرسید چه چیزی به شما کمک می کند تا احساس بهتری داشته باشید؟ ممکن است نتوانند چیزی را نام ببرند، اما شما می توانید چند مورد را پیشنهاد کنید، مانند:چند لحظه با هم نشستن، قدم زدن و ... برای فرزندان کوچکتر شما ممکن است تلفن کردن به پدر و یا کشیدن یک نقاشی برای مادر، ارزشمند باشد.

مراقب سلامتی خودتان باشید
 
تا حد ممکن خود را از نظر جسمی و عاطفی برای غلبه بر تاثیر استرس سالم نگه دارید.
-همه جزئیات را ببرسی کنید.
مراقب باشید وقتی جزئیات طلاق را با دوستان، خانواده یا وکیلتان در میان می گذارید از زندگی خصوصی خود مطمئن شوید. سعی کنید رابطه خود را با همسرتان به خصوص در حضور فرزندان، حفظ کنید.
بهترین راه را انتخاب کنید، بدون در نظر گرفتن موقعیت جدایی، از سرزنش یا اهانت به همدیگر در حضور فرزندان پرهیز کنید.

کمک بگیرید
 
این زمان، زمانی نیست که تنها عمل کنید. گروه حمایتی پیدا کنید، با دیگران که این مسیر را رفته اند صحبت کنید، از منابع به روز استفاده کنید. با کمک به خود نمونه خوبی را برای فرزندانتان در ایجاد سازگاری سالم نسبت به این تغییر عمده فراهم آورید. بسیار مهم است که به حمایت فرزندان متکی نباشید فرزندان بزرگتر یا آنهایی که به خوشحال کردن شما اشتیاق نشان می دهند ممکن است تلاش کنند با سنگ صبور نشان دادن خودشان در شما احساس بهتری ایجاد کنند. مهم نیست که این موضوع چقدر اغوا کننده است، بهتر است که اجازه ندهید آنها از شما حمایت عاطفی کنند. اجازه دهید فرزندانتان بدانند که شما چقدر طبیعی و مهربانانه به آنها نزدیک هستید، اما خشم و احساسات خود را برای دوست یا یک روان درمانگر بیرون بریزید.

دعوا در حضور فرزندان
 
اگرچه جر و بحث های اتفاقی بین خانواده های سالم و معمولی نیز دور از انتظار نیست، اما زندگی در خانواده ای که دشمنی مداوم و تضادهای حل نشده وجود دارد می تواند فشارهای سنگینی را بر هر کودکی وارد کند. جیغ و فریاد، دعوا، جر و بحث، یا خشونت می تواند فرزندان را دلواپس کند. مشاهده تضاد والدین الگوی نامناسبی را به فرزندان ارایه می کند. فرزندانی که والدین عصبانی دارند به طور مداوم مشکلات عاطفی و رفتاری آنها حتی بعد از دوران کودکی نیز ادامه خواهد داشت.
صحبت با مشاور طلاق می تواند به زوجین کمک کند تا آنها شکوه و گلایه خود را به شکلی که آسیبی برای فرزندان نداشته باشد، بیان کنند.

تربیت تحت فشار
 
معین کردن نقش خود به عنوان والدین به هنگام عبور از هر نوع ناآرامی عاطفی سخت است. ممکن است از فرزندانتان بخواهید که کارهای همسر سابقتان را برای شما گزارش کنند. در مقابل چنین کاری مقاومت کنید. مادران و پدران باید سخت تلاش کنند تا نقش والدینی خود را حفظ کنند.
پیوستگی در امور روزمره و نظم و انضباط در امور خانه مهم است. انتظارات مشابهی مانند وقت خواب، مقررات و تکلیف، نگرانی را کاهش خواهد داد. هرجا که ممکن است برای ایجاد ثبات مقررات با دیگر والدین همکاری کنید.
تا حدی که می توانید وضعیت عادی را بعد از طلاق با ادامه امور روزمره منظم مانند وقت غذا، قواعد خانه در مورد رفتار و نظم و انضباط حفظ کنید.
به فرزندان خود اجازه ندهید قانون شکنی کنند، یا محدودیت ها را اجرا نکنند. در ابراز محبت به آنها گشاده دست باشید. با در آغوش گرفتن فرزندان و بیان کلمات دلخوش کننده آنها لوس نمی شوند، اما خرید اسباب بازی به جای محبت کردن و یا این که اجازه بدهید او هر کاری می خواهد بکند، به نفعش نیست.
طلاق یک بحران بزرگ برای خانواده است. اما اگر شما و همسر سابقتان بتوانید با هم همکاری کنید و یک رابطه اجتماعی را به نفع فرزندانتان برقرار کنید، واحد خانواده اصلی می تواند به عنوان یک منبع قدرت ادامه یابد.
بنابراین به خاطر داشته باشید که:

برای مدیریت احساسات ناراحت کننده خود از دیگران کمک بگیرید.
 
اگر شما قادر به سازگاری باشید، فرزندانتان نیز می توانند سازگار باشند. صحبت با یک دوست یا مشاور می تواند احتمال سنگینی بار نگرانی عاطفی را کاهش دهد.

با خود و فرزندانتان صبور باشید.
 
برای درمان نگرانی های عاطفی و آسیب هایی که به دنبال طلاق می آید زمان لازم است و این امر در طی مراحلی صورت می گیرد.

نشانه های استرس را بشناسید.
 
با معلم فرزندتان، دکتر و یک روان درمان گر برای حل مشکلات خاصی که نگرانش هستید مشورت کنید.
منبع:نشریه موفقیت، شماره 177.

روان شناسي و تست های هوش...
ما را در سایت روان شناسي و تست های هوش دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : محمد ravanshnaci بازدید : 305 تاريخ : يکشنبه 28 اسفند 1390 ساعت: 3:35

کودکان بیش فعال
امروزه‌ بسیاری‌ از مادران‌ و پدران‌ از شیطنت‌ بسیار زیاد کودکانشان‌ شکایت‌ دارند. آنها اظهار می ‌دارند که‌ فرزندشان‌ مرتب‌ در حال‌ حرکت‌ و فعالیت‌ است‌ و نوعی‌ حالت‌ بی‌ قراری‌ و ناآرامی‌ در او مشاهده‌ می ‌کنند. برخی‌ از این‌ والدین‌ از فقدان‌ تمرکز حواس‌ و ضعف‌ درسی‌ کودک‌ نیز صحبت‌ می‌ کنند. آنها علت‌ این‌ فعالیت‌ بیش‌ از اندازه‌ را نمی ‌دانند و مرتب‌ فرزندشان‌ را مورد سرزنش‌ قرار می‌ دهند. این‌ کودکان‌ بعضاً مورد انتقاد و تنبیه  بسیار زیاد قرار می ‌گیرند. عده‌ای‌ از پدر و مادرها کنترل‌ خود را از دست‌ می ‌دهند و این‌ کودکان‌ را به‌ شدت‌ کتک‌ می‌ زنند یا آنها را تهدید می ‌کنند. در این‌ نوشتار سعی‌ شده‌ است‌ پدیده‌ بیش ‌فعالی‌ در کودکان‌ توضیح‌ داده‌ و راه‌های‌ برخورد مناسب‌ با این‌ حالت‌ ارائه‌ شود.
اختلال‌ بیش‌ فعالی‌ که‌ در اغلب‌ موارد با نقص‌ توجه‌ همراه‌ است، معمولاً در دوران‌ کودکی‌ بروز می‌ کند. تشخیص‌ این‌ اختلال‌ در سنین‌ زیر پنج‌ سال‌ قدری‌ مشکل‌ است زیرا امکان‌ دارد با رفتارهای‌ طبیعی‌ و شیطنت ‌آمیز کودکان‌ اشتباه‌ گرفته‌ شود. با این ‌حال، متخصصان‌ می‌ توانند این‌ اختلال‌ را تشخیص‌ دهند و پیش‌ بینی‌های‌ لازم‌ را به‌ عمل‌ آورند. این‌ اختلال‌ با فعالیت‌ بیش‌ از اندازه، خرابکاری‌ و آزار رساندن‌ همراه‌ است.
بیش ‌فعالی‌ کودکان‌
کودکان‌ بیش ‌فعال‌ - همانگونه‌ که‌ از این‌ عنوان‌ برمی ‌آید- بسیار پرتحرک اند و نمی ‌توانند یک جا آرام‌ بنشینند. آنها اضافه‌ بر ناآرامی‌ بسیار زیاد، نوعی‌ اضطرار و اجبار برای‌ خرابکاری‌ نیز دارند. آنان‌ اشیا را می‌ شکنند یا پرتاب‌ می‌ کنند. همچنین‌ کنجکاوی‌ بسیار از خود نشان‌ می‌ دهند و نه‌ تنها اسباب‌ بازی‌هایشان‌ را خراب‌ می‌ کنند، بلکه‌ اشیاء و وسایل‌ منزل‌ را نیز دستکاری‌ و خراب‌ می‌ کنند. کارهای‌ خطرناک‌ را دوست‌ دارند و ابداً احساس‌ خطر نمی ‌کنند. بنابراین‌ رفتارهایی‌ بی ‌مهابا از آنها سرمی ‌زند. برخی‌ از بزرگسالان‌ آنها را افرادی‌ بی ‌باک‌ و شجاع‌ تصور می ‌کنند؛ در حالی‌ که‌ این‌ رفتارهای‌ بی‌ مهابا نشانگر این‌ واقعیت‌ است‌ که‌ احساس‌ خطر واقعی - که‌ یک‌ احساس‌ طبیعی‌ است‌ و بایستی‌ در کودکان‌ وجود داشته‌ باشد - در این‌ بچه‌ ها وجود ندارد. بازی‌ های‌ خطرناک‌ - از جمله‌ بازی‌ با کبریت‌ - و علاقه‌ به‌ وسایلی‌ چون‌ کارد و چاقو نشانه‌ های‌ دیگری‌ از گرایش‌ها و رفتارهای‌ غیرطبیعی‌ این‌ بچه‌ هاست.
کودک‌ بیش ‌فعال‌ احساس‌ خطر نمی‌ کند
کودکان‌ بیش ‌فعال‌ در مورد کارها و اشیایی‌ که‌ به‌ طور طبیعی‌ باید در برابر آنها احساس‌ خطر کنند، خطری‌ احساس‌ نمی‌کنند؛ و اختلالات‌ سلوک‌ در این‌ کودکان‌ بعضاً دیده‌ می‌ شود؛ مثلاً بعضی‌ از آنها رفتارهای‌ پرخاشگرانه‌ دارند یا برای‌ آسیب‌ رساندن‌ به‌ دیگران‌ آنان‌ را تهدید می‌ کنند. ممکن‌ است‌ به‌ حیوانات‌ نیز صدمه‌ بزنند. بعضی‌ دیگر در اعمالی‌ چون‌ سرقت‌ و تقلب‌ و به‌ طور کلی‌ کارهایی‌ که‌ تخلف‌ از قوانین‌ و مقررات‌ محسوب‌ می‌ شود شرکت‌ می‌ کنند.
تمایل‌ به‌ کارهای‌ خلاف‌ و خطرناک‌
این‌ کودکان‌ آچار پیچ‌ گوشتی‌ را داخل‌ پریز برق‌ می‌ کنند؛ اشیاء و وسایلی‌ را که‌ متعلق‌ به‌ خودشان‌ نیست‌ برمی‌دارند؛ تمایل‌ بسیاری‌ به‌ کشیدن‌ سیگار دارند (ته ‌سیگارها را برمی ‌دارند و علاقه‌ به‌ کشیدن‌ آنها دارند) و همچنین‌ گرایش‌ به‌ دروغگویی‌ در آنها بسیار بالاست‌ و اغلب‌ دروغ‌ می ‌گویند. به‌علاوه آنان‌ تمایل‌ به‌ ارتباط‌ با کودکان‌ و نوجوانان‌ بزرگتر از خود دارند. اغلب‌ دوستانی‌ بزرگتر از خود انتخاب‌ می ‌کنند و از مصاحبت‌ با نوجوانان‌ لذت‌ می ‌برند. بسیار مایلند در صحبت‌ها و فعالیت‌های‌ آنان‌ شرکت‌ کنند. همچنین‌ گرایش‌ به‌ کارهای‌ خلاف‌ از جمله‌ دزدی‌ در آنها بسیار زیاد است. به ‌نظر می‌ رسد این‌ کودکان‌ زودتر از حد معمول‌ چشم‌ و گوششان‌ باز می ‌شود و به‌ کنجکاوی‌های‌ بسیار زیاد دچار می‌ شوند.
از لحاظ‌ اجتماعی، کودکان‌ بیش ‌فعال‌ تأثیر مثبتی‌ بر دیگران‌ نمی ‌گذارند و مرتب‌ مورد انتقاد قرار می ‌گیرند. آنها به ‌دلیل‌ دقت‌ پایین، اغلب‌ دچار اشتباه‌ می ‌شوند و انتقاد دیگران‌ را نسبت‌ به‌ خود برمی‌انگیزانند. این‌ بچه‌ها به‌ جزئیات‌ مسائل‌ توجهی‌ ندارند. حتی‌ در بازی‌ها نیز با دشواری‌ رو به ‌رو می ‌شوند و در ارتباط‌ خود با بچه ‌های‌ دیگر مشکل‌ پیدا می ‌کنند. اغلب‌ از دستورالعمل‌ها پیروی‌ نمی‌ کنند و از عهده‌ تکالیف‌ مدرسه‌ و سایر کارها و وظایف‌ برنمی‌آیند.
عملکرد اجتماعی‌ و تحصیلی‌ کودک‌ کاهش‌ می ‌یابد
کودکان‌ بیش ‌فعالی‌ که‌ دچار نقص‌ توجه‌ هستند، در تحصیل‌ با مشکل‌ مواجهند. دامنهِ توجه‌ در آنها بسیار محدود است‌ و به‌ همین‌ علت‌ نمی‌ توانند تمرکز لازم‌ را حین‌ درس ‌خواندن‌ داشته‌ باشند. این‌ کودکان‌ به ‌سرعت‌ حواسشان‌ پرت‌ می ‌شود و به‌ کوچکترین‌ محرک‌ بیرونی‌ واکنش‌ نشان‌ می ‌دهند. در نتیجه‌ عملکرد تحصیلی‌ آنان‌ پایین‌ می‌ آید و در یادگیری‌ دچار مشکل‌ می ‌شوند.
از لحاظ‌ اجتماعی، کودکان‌ بیش ‌فعال‌ تأثیر مثبتی‌ بر دیگران‌ نمی ‌گذارند و مرتب‌ مورد انتقاد قرار می ‌گیرند. آنها به ‌دلیل‌ دقت‌ پایین، اغلب‌ دچار اشتباه‌ می ‌شوند و انتقاد دیگران‌ را نسبت‌ به‌ خود برمی‌انگیزانند. این‌ بچه‌ها به‌ جزئیات‌ مسائل‌ توجهی‌ ندارند. حتی‌ در بازی‌ها نیز با دشواری‌ رو به ‌رو می ‌شوند و در ارتباط‌ خود با بچه ‌های‌ دیگر مشکل‌ پیدا می ‌کنند. اغلب‌ از دستورالعمل‌ها پیروی‌ نمی‌ کنند و از عهده‌ تکالیف‌ مدرسه‌ و سایر کارها و وظایف‌ برنمی‌آیند.
آنان‌ از درگیر شدن‌ با تکالیفی‌ که‌ مستلزم‌ تلاش‌ ذهنی‌ مداوم‌ است، می‌ پرهیزند. اغلب، وسایل‌ خود را گم‌ می‌ کنند و دچار فراموشکاری‌اند. به ‌طور افراطی‌ حرف‌ می ‌زنند و پیش‌ از تمام‌ شدن‌ پرسش‌ها، پاسخ‌ می‌ دهند. منتظر نوبت‌ ماندن‌ برایشان‌ دشوار است‌ و بسیاری‌ اوقات‌ مزاحم‌ کار دیگران‌ می ‌شوند.
والدین‌ چه‌ نقشی‌ در درمان‌ دارند
1. ابتدا باید مطمئن‌ باشیم‌ که‌ فرزندمان‌ واقعاً نشانه ‌های‌ این‌ اختلال‌ را دارد؛ به‌ علاوه‌ تشخیص‌ نهایی‌ توسط‌ متخصص‌ انجام‌ می‌ پذیرد. گاهی‌ والدینی‌ که‌ افرادی‌ بسیار مضطرب‌ و نگران‌ هستند، ممکن‌ است‌ جنب و جوش‌های‌ طبیعی‌ فرزند را دلیلی‌ بر بیش ‌فعالی‌ بدانند. بنابراین‌ در قدم‌ اول‌ بایستی‌ راجع‌ به‌ تشخیص‌ مطمئن‌ باشیم‌ و به فرزندمان برچسب‌های‌ نادرست‌ نزنیم.
2. انرژی‌ اضافه‌ این‌ کودکان‌ باید از طریق‌ فعالیت‌های‌ مثبت، از جمله‌ ورزش‌ کردن، مصرف‌ شود. بهتر است‌ آنها را برای‌ بازی‌ به‌ زمین‌های‌ بزرگ‌ برد و اجازه‌ داد که‌ به‌ فعالیت‌های‌ لذتبخش‌ بپردازند. یا این‌ که‌ روزانه‌ برای‌ پیاده‌ روی‌ آنها را از خانه‌ خارج‌ کرد. در منزل‌ نیز بایستی‌ مسئولیت‌هایی‌ که‌ از لحاظ‌ جسمی‌ قدری‌ بچه‌ها را خسته‌ می‌ کند به‌ آنها بسپاریم‌ تا به‌ این‌ وسیله‌ انرژی‌ بیش‌ از حد آنان‌ گرفته‌ شود. البته‌ خوب‌ است‌ گاهی‌ برای‌ انجام‌ این‌ مسئولیت‌ها جوایزی‌ هم‌ در نظر بگیریم.
3. به‌ خاطر داشته‌ باشیم‌ این‌ کودکان‌ را به‌ هیچ‌ وجه‌ کتک‌ نزنیم؛ زیرا رفتارهای‌ انتقام ‌جویانه‌ از آنها سر خواهد زد. بهتر است‌ با آنان مؤدبانه‌ و با محبت‌ صحبت‌ کنیم. البته‌ در برخورد با سایر کودکان‌ نیز داشتن‌ رفتاری‌ مهرآمیز و عاری‌ از خشونت‌ لازم‌ است.
4. گروهی‌ از موادغذایی‌ - از جمله‌ کاکائو، شکلات، قهوه، نسکافه، نوشابه‌های‌ رنگی‌ و تنقلات - باعث‌ تحریک ‌پذیری‌ می‌شوند و لازم‌ است‌ تا حد امکان‌ از دادن‌ آنها به‌ بچه‌ ها خودداری‌ شود.
5. خواب‌ شبانگاهی‌ این‌ کودکان‌ موضوع‌ مهمی‌ است؛ آنها باید شب‌ها زودتر به‌ رختخواب‌ بروند. بهتر است‌ والدین‌ برنامه‌ خانواده‌ را به‌ گونه‌ ای‌ مناسب‌ تنظیم‌ کنند و به‌ هر طریق‌ ممکن‌ به‌ کودک‌ بفهمانند این‌ یکی‌ از قوانین‌ خانواده‌ اوست‌ که‌ شب‌ها تا دیروقت‌ بیدار نماند. در همین‌ زمینه‌ توصیه‌ می‌ شود کودک‌ از وسایلی‌ چون‌ کامپیوتر و تلویزیون‌ به‌ صورت‌ افراطی‌ استفاده‌ نکند .
6. چنانچه‌ کودک‌ بیش ‌فعال‌ از لحاظ‌ توجه‌ و تمرکز بسیار مشکل‌ داشته‌ باشد و رفتارهای‌ او موجب‌ اذیت‌ و آزار فراوان‌ شود، بهتر است‌ با روان پزشک‌ کودک‌ و نوجوان‌ مشورت‌ شود تا به‌ صلاحدید او کودک‌ مقداری‌ داروی‌ اختصاصی‌ این‌ اختلال‌ را مصرف‌ کند.
نتیجه ‌گیری‌
اختلال‌ بیش‌ فعالی‌ که‌ در اغلب‌ موارد با نقص‌ توجه‌ همراه‌ است، معمولاً در دوران‌ کودکی‌ بروز می‌ کند. تشخیص‌ این‌ اختلال‌ در سنین‌ زیر پنج‌ سال‌ قدری‌ مشکل‌ است زیرا امکان‌ دارد با رفتارهای‌ طبیعی‌ و شیطنت ‌آمیز کودکان‌ اشتباه‌ گرفته‌ شود. با این ‌حال، متخصصان‌ می‌ توانند این‌ اختلال‌ را تشخیص‌ دهند و پیش‌ بینی‌های‌ لازم‌ را به‌ عمل‌ آورند. این‌ اختلال‌ با فعالیت‌ بیش‌ از اندازه، خرابکاری‌ و آزار رساندن‌ همراه‌ است.
چنانچه‌ این‌ بچه‌ها در سنین‌ کودکی‌ معالجه‌ نشوند، در دوره‌ نوجوانی‌ احتمال‌ این ‌که‌ رفتارهای‌ ضداجتماعی‌ داشته‌ باشند و نیز حالات‌ افسردگی‌  در آنها به‌ وجود آید، بسیار است. بنابراین‌ به‌ والدین‌ توصیه‌ می ‌شود که‌ حتماً در دوران‌ کودکی‌ برای‌ معالجه‌ این‌ کودکان‌ اقدام‌ کنند.

روان شناسي و تست های هوش...
ما را در سایت روان شناسي و تست های هوش دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : محمد ravanshnaci بازدید : 284 تاريخ : يکشنبه 28 اسفند 1390 ساعت: 3:35

لج بازی کوچکترها و بزرگترها.
لجاجت یا لجبازی , رفتار نامطلوبی است که دامنگیر بسیاری از کودکان و بعضا بزرگترها میشود. لجاجت قطعا ارثی و ژنتیکی نیست و اساسا نوعی رفتار اکتسابی و آموخته شده و بیانگر یک مشکل زیستی عاطفی,ناکامی روانی, نا آرامی درونی,فشارهای ذهنی واحساس نا امنی است . بسیاری از مواقع , لجبازی افراد با رفتار پرخاشگرانه و انگیزه تخریب همراه میشود که در این حالات , آسیب پذیری و آسیب رسانی بسیار محسوس و مشهود است. واقع امر این است که ماهیت و زمینه لجبازی بچه ها با کژ اندیشی ولجبازی بزرگترها تا حدود زیادی متفاوت است. علل لجبازی بچه ها عمدتا در نارسایی های زیستی, فشارهای روانی ذهنی, خلا عاطفی و عدم ارائه ا لگوهای رفتاری مطلوب توسط والدین خلاصه میشود, لیکن لجبازی بزرگترها ممکن است ریشه در نظام باورها و بازخوردها, انگیزه های فردی و گروهی, فزون طلبی اقتصادی, اجتماعی وسیاسی و برتری جویی فرهنگی داشته باشد.
لجبازی بچه ها اسا سا در کانون خانواده شکل میگیرد و دراین باره نکات زیر میتواند مورد توجه باشد: کم توجهی یا بی توجهی والدین نسبت به وضعیت حسی, ناراحتیهای جسمانی, بیماری های پنهان , دردهای مزمن, بی اشتهایی غذایی وگرسنگی مداوم, کم خوابی و تهدید و تنبیه کودک, تحقیر و سرزنش کودک , اعمال تبعیض کلامی و ارتباطی , نا امن کردن محیط خانواده برای زندگی پر نشاط کودک, به ویژه با بگوو مگوها , مشاجره ها, دعواها ولجبازیهای والدین و... اما علل اغلب یکد ندگی ها و لجاجت های بزرگترها , علاوه بر نارسایی های زیستی ,عقده های روانی : عبارت از خود کامگی, خود بزرگ - بینی, مقام پرستی, تکبر, زیاده خواهی وفزون طلبی است. از آشکارترین خصیصه های مستکبران این است که گوش شنیدن کلام حق و چشم دیدن رفتار حق طلبانه مستضعفان را ندارند! یا آنکه حق را میشناسند , اما به علت خوی استکباری وخود بزرگ بینی زبان به اقرار آ ن نمی گشایند و بر اندیشه باطل و رفتار زور مندانه خود لجوجانه پا فشاری میکنند.
آری لجاجت, خود محوری, فزون خواهی, مقا م پرستی, شهوت قدرت و حب ریاست از بزرگترین آفات شخصیت انسان متعادل و متعالی و اصلی ترین موانع صلح و صلاح امنیت و آرامش است. پس بیایید با رفتار محبت آمیز نسبت به همدیگر , تمرین گذشت وایثار, مروت, شجاعت اخلا قی, صبوری و منطقی بودن این رفتار را از محیط گرم خا نواده ها دور نماییم.
ناخن جویدن : ناخن جویدن اختلالی می باشد که بیشتر در سنین کودکی و اوایل جوانی اتفاق می افتد اگر چه می توان جویدن ناخن را در همه گروههای اجتماعی مشاهده کرد . این عادت نشانه تهاجم است و اغلب کودکان فقط زمانی که فشار و اضطراب درونی انها زیاد است به جویدن ناخن می پردازند و بعضی ها هم بدون دلیل مشخصی دائماً به این کار مبادرت می کنند جویدن ناخن با مکیدن شصت کاملاً متفاوت است زیرا جویدن ناخن بر خلاف مکیدن شصت یک عادت نیست بلکه وسیله ای است که کودک آن را برای پایین آوردن فشار و اضطراب درونی خود بکار می گیرد عواملی که موجب جویدن ناخن می شود از شخصی به شخص دیگر تفاوت دارد در برخی افراد نوعی مکانیسم دفاعی برای کاهش فشار ها و اضطرابهای روحی و روانی است و در برخی دیگر عکس العمل خصومتی به حساب می آید که از طرف افرادی مانند پدر و مادر کودک بر انگیخته شده است .
جویدن ناخن عادتی است که موجب می شود شخص مبتلا به آن احساس رنج و ناخشنودی کند کودکان و نوجوانان برای ترک این عادت تلاش فراوانی می کنند ولی غالباً کوشش و تلاش آنها بی نتیجه می ماند . محققان و پژوهشگران در چگونگی پیدایش و علت این اختلال اختلاف نظر فراوان دارند اما با این احوال معتقدندکه درمان علامتی ناخن جویدن از قبیل بستن ناخن ، تلخ کردن انگشتان ، تمسخر و تهدید شخص مبتلا، اثر و ارزش درمانی چندانی ندارد .بلکه درمان باید ریشه ای و با درک مسایل مختلف شخص مبتلا صورت گیرد تا او بتواند سازش شخصیتی مناسب و راههای مناسبی ایجاد کرده و با بکار بستن راههای مناسب و قابل قبول تری برای رهایی از تنش و کشش های روحی و روانی تلاش کند
مکیدن شصت :
مکیدن شصت و مشابه آن نظیر مکیدن انگشتان پا در شیر خواری رایج است شروع عادت مکیدن شصت در کودکان از 4 ــ 3 ماهگی است و بلافاصله پس از تولد چنین عادتی در وی شکل نمی گیرد. کودک در سنین شیر خواری اغلب پس از غذا خوردن شصت خود را مک میزند برخی از کودکان به محض اینکه پستانک یا پستان را از دهانش بیرون بیاورند به این کار مبادرت می ورزند . مکیدن شصت یکی از اعمال سازشی اولیه است که کودک به وسیله آن خود را خوشحال می کند
اگر مکیدن شصت در سنین بالا مخصوصاً در سالهای قبل از مدرسه رفتن مشاهده شود نشانه اختلال است . مکیدن شصت در سنین بالا معمولاً شبها قبل از خواب، در موقع گرسنگی ، هنگام تماشای تلویزیون ، بی خوابی و بیماری مشاهده می شود . برای از بین بردن این عادت بعد از دوره شیر خواری استفاده از تنبیه ، تلخ کردن یا بستن شصت ، خجالت ، بی حرکت کردن آرنج و … معمولاً شیوه های بی فایده ای هستندو در بعضی از مواقع موجب تشدید این عادت خواهند شد بلکه بهترین و موثر ترین شیوه آن است که کودک را بطور غیر مستقیم به سمت اصلاح رفتار نامطلوب فوق هدایت کنیم و او را به کارهایی که مورد علاقه اش می باشد وا داریم تا به تدریج این عادت از سر وی بیفتد گاه احساس گرسنگی و نارضایتی های مختلف دیگر موجب می شود که کودک با انگشت مکیدن آشنا شود و یا کودک ممکن است حتی بعد از شیر خوردن به انگشت مکیدن مبادرت ورزد اگر کودک نتواند غریزه مکیدن را از طریق مکیدن شیر از پستان مادر یا پستانک ارضاء کند به شیوه هایی مانند مکیدن شصت و غیره جبران می کند
کودک از 6 ماهگی به بعد استقلال داشتن را احساس می کند و مکیدن انگشت باعث می شود که او احساس امنیت بیشتری کند اگر محبت ها و توجه لازم شما موجب شود که کودک توجه به محیط اطراف خود داشته باشدو با امکانات تازه ای که او را با دنیای جدید پیوند می دهدآشنا شود ، به تدریج کمتر به مکیدن شصت روی می آورد و کم کم آن را ترک می کند .
غریزه مکیدن پس از یک سالگی از بین می رود و اگرکودکی هنوز انگشت می مکد علل مختلفی مانند حسادت ، افسردگی، تغییرات جدید ناخوشایند ، تولد یک بچه جدید ،ترس از والدین ، رفتن به کودکستان و … می تواند داشته باشد . گاهی ممکن است کودک بدون علت به مکیدن انگشت مبادرت کند ، در این گونه مواقع بهترین راه حل این است که توجه کودک را به اسباب بازی یا آنچه در اطرافش می گذرد جلب کنید و با او در فعالیتی شرکت کرده و بیشتر اوقات را با او بگذرانید .
بزهکاری
بزهکاری برخلاف تصور بعضی ها به قرن معاصر اختصاص ندارد وتاریخ آدمی پر از انواع جنایتها یا بزهکاری هاست حتی در گذشته نیز از بزهکاری نو جوانان صحبت شده است . لکن شاید در جهان کنونی است که مطاله علمی بزهکاری نو جوانان مطرح است وافکار وانظار عده بسیارزیادی از دانشمندان علوم انسانی ومردم عادی را به خود متوجه کرده است.دانشمندان ومربیان ازدید تحقیق به مسا له بزهکاری نوجوانان مینگرند و بیشتردر این صدد هستند که عوامل وعلل بزهکاری نوجوانان را کشف کنند وراه حل های مثبت و مساعدی برای پیشگیری ودرمان انها پیدا کنند رهبران گروه و تشکیلات نوجوانان می کوشند با ایجاد باشگاهها ومجامع مختلف از بحران ناراحتی ها ومسائل نوجوانان بکاهند و والدین با نگرانی واضطراب بسیار در پی راه و چاره ای می گردند که فرزندان شان را از خطر فسادو تباهی نجات بخشند در میان سه گروه نامبرده طبعا نتایج تحقیقات روان شناسان جامعه شناسان و دانشمندان  علوم اجتماعی از ارزش علمی و قابل اعتماد بر خوردارند و گروههای دیگر باید از یافته های تحقیقی این دانشمندان استفاده کنند به بیان دیگر هر قدر این محققان مسائل نوجوانان را دقیق تر و عمیقتر مورد بحث وتحقیق علمی قرار دهند و به عوامل موثر پنهانی و تخفیف دهنده بزهکاری نوجوانان بهتر وزودتر دست یابند دو گروه دیگر بهتر میتوانند اقدام های مفید تر وموثرتر بعمل اورند تقریبا میتوان گفت هیچ جامعه ای از نوجوانان بزهکار خالی نیست وتعداد انها ونوع بزهکاری درجوامع مختلف متفات است و هراجتماعی برای مشخص نمودن ایشان اسم و عبارتی رابرایشان رقم زده که کم کم به صورت داغ ننگ در امده است انچه این نوجوانان در ارتکاب ان با یکدیگر شباهت دارند هر سرپیچی از سنتها وقوانین و مقرراتی است که دنیای بزرگسالان انها را معیار پذیرفته و به انها عمل میکنند به عبارت دیگر بزهکاری به ان نوع اعمال و رفتارهایی اطلاق می شود که شورش و تهاجمی است علیه قوانین جزایی.
 خصایص نوجوانان بزهکار:
ازتحقیقی که درباره 500 نفر نوجوان بزهکار و مقایسه آنها با 500 نوجوان سالم بعمل آوردند چنین نتیجه گرفتندکه:
_ میان آن دو گروه تفاوت بدنی یا فیزیولوژیک محسوس وجود ندارد و بنا براین نمی توان نقص عضوی یا بدنی را از خصایص بزهکاران بشمار آورد
_ نوجوانان بزهکار از فقر و عقب ماندگی تربیتی و آموزشی رنج می برند
_ متوسط بهره هوشی نوجوا نان بزهکار غالبا کمتر از نوجوانان سالم است
_ نوجوانان بزهکار از درس و مدرسه متنفر ندو می کوشند از آن در بروند
_ بزهکاران از رمزهای کلامی کافی محرومند, خواندن برایشان دشوار است واز مطالعه استقبال نمی کنند
_ نوجوانان بزهکار اشخاصی نا آرام و بی قرارند, با معلمان و سایر کارکنان مدرسه انس و الفت مطلوب ندارند , به گرد آمدن با همسالان و همگنان بیشتر علاقه نشان میدهند تا با دیگران تا بهتر بتوانند مورد تقلید قرار گیرند
_ نوجوانان بزهکار از نظر شخصیتی اشخاصی هستند بی میل , خصومت آمیز , بد گمان , خود محور , برونگرا و ویرانگر , پر فعال و غیر منزوی بنابراین تفاوتهای اساسی میان نوجوانان بزهکار و عادی در هوش وسلامت نیست بلکه در ناپختگی عاطفی , بی ثباتی و ناکامی است که نا ساز گاری در خانه , مدرسه, جامعه را در بزهکار ایجاد می کنند .

روان شناسي و تست های هوش...
ما را در سایت روان شناسي و تست های هوش دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : محمد ravanshnaci بازدید : 287 تاريخ : يکشنبه 28 اسفند 1390 ساعت: 3:35

لجاجت و کج خلقی در کودکان
وقتی که کودک راه رفتن و تکلم را بیاموزد، روش های بیان مشکلات هیجانی وی توسعه می یابد. در این حال ممکن است مشکلات هیجانی خود را از راه  تخریب و عدم تحرک و مخالفت جویی و منفی کاری و مانند اینها ابراز کند.
در دو تا سه سالگی کودک گاهی رفتارهایی دارد که مورد قبول خانواده نیست. والدین باید پیروی از مقررات اجتماعی را به کودک بیاموزند . اگر خواسته والدین عاقلانه و متناسب باشد و نیاز کودک به محبت را ارضاء کند ، کودک به تدریج تحت کنترل درخواهد آمد. اما اگر الزام والدین شدید و ابراز محبت آنها به صورت صحیحی نباشد ، طفل ممکن است که رفتارهای ناهنجار این دوره را تشدید کند و امکان دارد که این ناهنجاری ها در او تثبیت شوند. طفل خردسالی که از او انتظارات زیادی دارند و یا نسبت به وی محبت کمی ابرازشده به دو شکل واکنش نشان می دهد : اولاً ممکن است نهایت کوشش خود را با توانایی محدودی که دارد، برای انجام تقاضاهای والدین به کار برد و به یک کودک در خود فرو رفته مبدل شود . ثانیاً امکان دارد کودک سرکشی بار آید. سرکش بودن طفل ممکن است به شکل غیر فعال و یا به صورت پرخاشگری باشد.
هرگاه  از طفلی که به شکل غیر فعال سرکش باشد بخواهند تا کاری را انجام دهد، با خوشرویی قبول می کند ولی  به حدی در انجام آن کار تعلل می ورزد که هرگز آن کار انجام نمی شود. در صورتی که بیشتر اطفال سرکش مهاجم آشکارا از دستورات سرپیچی می کنند . ولی در هر دو حال ، والدین نمی توانند به انتظارات خود در مورد کودکشان جامه ی عمل بپوشانند. کودک سرکش مهاجم  در مورد هر چیز که از وی خواسته شود، مخالفت شدید نشان می دهد و به نظر می رسد که مجازات برای چنین کودکی مؤثر نخواهد بود.
او در قبال کوشش هایی که برای اصلاحش به کار می رود، مقاومت نشان می دهد و ظاهراً در برابر خشم والدین بی اعتناست. منفی کاری او به صورت فعالیت های خرابکارانه خود نمایی می کند. به نحوی که اعمال مزبور به مراتب شدیدتر از اعمال کودکانه همسن وسالان وی است . رابطه اش با سایر کودکان دشوار است و اغلب منجر به زد و خورد و کشمکش می شود. چنین کودکی بیش از اندازه ، خودبین و قدرت طلب است . کودک غیرفعال سرکش ظاهراً مطیع بوده و در رابطه اش با دیگران اشکالات کمتری به بار می آورد ولی بالاخره به همان نتیجه عدم سازش می رسد ؛ بدین معنی که در حرف تسلیم شده اما درعمل آنچه را که از او خواسته اند انجام نمی دهد. پیوسته موجب ناراحتی والدین می شود ؛ اما به آن اندازه که طفل سرکش مهاجم مورد تنبیه و مجازات قرار می گیرد، او مجازات نمی شود .
لجاجت و کج خلقی
لجبازی کودک ممکن است واکنشی باشد که کودک در قبال کوچکترین سرخوردگی از خود نشان می دهد. ممکن است مانع کاری که کودک میل دارد انجام دهد، شوند، در این حال کودک تحریک وعصبانی می شود و چیزهایی از این قبیل می گوید: "هیچ کس مرا دوست ندارد . هیچ وقت کسی چیزی به من نمی دهد. اما همه از من انتظاراتی دارند که انجامش از عهده ام خارج است". ممکن است کودک دراین حال خود را به زمین بکوبد ، سرش را به زمین بزند، لگد بزند و توجهی به محیط اطراف نداشته باشد. در عصبانیت های معمولی ، این حالت فقط یکی دو دقیقه طول می کشد و با خسته شدن طفل برطرف می شود و بعد از آن به مدت چند دقیقه به آهستگی هق هق می کند و حتی اغلب ممکن است از حرکتی که کرده و عدم کنترلی که نشان داده است ، پشیمان شود . ولی در حین عصبانیت نمی توان با استدلال طفل را آرام کرد ؛ زیرا در این لحظات تماس کودک با محیط تا حدود زیادی قطع شده است. برای فهم لجاجت و بدخلقی کودکان و درمان آن بایستی تمایل کودک و انتظارات والدین را به خوبی شناخت و در جهت هماهنگ کردن آن اقدام کرد. حالت بد خلقی وعصبانیت کودک را می توان به منزله دریچه اطمینانی دانست برای برطرف کردن هیجانات شدیدی که طفل نمی تواند آنها را کنترل کند.

روان شناسي و تست های هوش...
ما را در سایت روان شناسي و تست های هوش دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : محمد ravanshnaci بازدید : 272 تاريخ : يکشنبه 28 اسفند 1390 ساعت: 3:35

لجاجت و کج خلقی در کودکان
وقتی که کودک راه رفتن و تکلم را بیاموزد، روش های بیان مشکلات هیجانی وی توسعه می یابد. در این حال ممکن است مشکلات هیجانی خود را از راه  تخریب و عدم تحرک و مخالفت جویی و منفی کاری و مانند اینها ابراز کند.
در دو تا سه سالگی کودک گاهی رفتارهایی دارد که مورد قبول خانواده نیست. والدین باید پیروی از مقررات اجتماعی را به کودک بیاموزند . اگر خواسته والدین عاقلانه و متناسب باشد و نیاز کودک به محبت را ارضاء کند ، کودک به تدریج تحت کنترل درخواهد آمد. اما اگر الزام والدین شدید و ابراز محبت آنها به صورت صحیحی نباشد ، طفل ممکن است که رفتارهای ناهنجار این دوره را تشدید کند و امکان دارد که این ناهنجاری ها در او تثبیت شوند. طفل خردسالی که از او انتظارات زیادی دارند و یا نسبت به وی محبت کمی ابرازشده به دو شکل واکنش نشان می دهد : اولاً ممکن است نهایت کوشش خود را با توانایی محدودی که دارد، برای انجام تقاضاهای والدین به کار برد و به یک کودک در خود فرو رفته مبدل شود . ثانیاً امکان دارد کودک سرکشی بار آید. سرکش بودن طفل ممکن است به شکل غیر فعال و یا به صورت پرخاشگری باشد.
هرگاه  از طفلی که به شکل غیر فعال سرکش باشد بخواهند تا کاری را انجام دهد، با خوشرویی قبول می کند ولی  به حدی در انجام آن کار تعلل می ورزد که هرگز آن کار انجام نمی شود. در صورتی که بیشتر اطفال سرکش مهاجم آشکارا از دستورات سرپیچی می کنند . ولی در هر دو حال ، والدین نمی توانند به انتظارات خود در مورد کودکشان جامه ی عمل بپوشانند. کودک سرکش مهاجم  در مورد هر چیز که از وی خواسته شود، مخالفت شدید نشان می دهد و به نظر می رسد که مجازات برای چنین کودکی مؤثر نخواهد بود.
او در قبال کوشش هایی که برای اصلاحش به کار می رود، مقاومت نشان می دهد و ظاهراً در برابر خشم والدین بی اعتناست. منفی کاری او به صورت فعالیت های خرابکارانه خود نمایی می کند. به نحوی که اعمال مزبور به مراتب شدیدتر از اعمال کودکانه همسن وسالان وی است . رابطه اش با سایر کودکان دشوار است و اغلب منجر به زد و خورد و کشمکش می شود. چنین کودکی بیش از اندازه ، خودبین و قدرت طلب است . کودک غیرفعال سرکش ظاهراً مطیع بوده و در رابطه اش با دیگران اشکالات کمتری به بار می آورد ولی بالاخره به همان نتیجه عدم سازش می رسد ؛ بدین معنی که در حرف تسلیم شده اما درعمل آنچه را که از او خواسته اند انجام نمی دهد. پیوسته موجب ناراحتی والدین می شود ؛ اما به آن اندازه که طفل سرکش مهاجم مورد تنبیه و مجازات قرار می گیرد، او مجازات نمی شود .
لجاجت و کج خلقی
لجبازی کودک ممکن است واکنشی باشد که کودک در قبال کوچکترین سرخوردگی از خود نشان می دهد. ممکن است مانع کاری که کودک میل دارد انجام دهد، شوند، در این حال کودک تحریک وعصبانی می شود و چیزهایی از این قبیل می گوید: "هیچ کس مرا دوست ندارد . هیچ وقت کسی چیزی به من نمی دهد. اما همه از من انتظاراتی دارند که انجامش از عهده ام خارج است". ممکن است کودک دراین حال خود را به زمین بکوبد ، سرش را به زمین بزند، لگد بزند و توجهی به محیط اطراف نداشته باشد. در عصبانیت های معمولی ، این حالت فقط یکی دو دقیقه طول می کشد و با خسته شدن طفل برطرف می شود و بعد از آن به مدت چند دقیقه به آهستگی هق هق می کند و حتی اغلب ممکن است از حرکتی که کرده و عدم کنترلی که نشان داده است ، پشیمان شود . ولی در حین عصبانیت نمی توان با استدلال طفل را آرام کرد ؛ زیرا در این لحظات تماس کودک با محیط تا حدود زیادی قطع شده است. برای فهم لجاجت و بدخلقی کودکان و درمان آن بایستی تمایل کودک و انتظارات والدین را به خوبی شناخت و در جهت هماهنگ کردن آن اقدام کرد. حالت بد خلقی وعصبانیت کودک را می توان به منزله دریچه اطمینانی دانست برای برطرف کردن هیجانات شدیدی که طفل نمی تواند آنها را کنترل کند.

روان شناسي و تست های هوش...
ما را در سایت روان شناسي و تست های هوش دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : محمد ravanshnaci بازدید : 267 تاريخ : يکشنبه 28 اسفند 1390 ساعت: 3:35

لجـــــاجت و کـــج خلقـــــــــــی
 لجاجت و کمشکـــــلات اجتماعــــــی
وقتی که کودک راه رفتن و تکلم را بیاموزد، روش های بیان مشکلات هیجانی وی توسعه می یابد. در این حال ممکن است مشکلات هیجانی خود را از راه  تخریب و عدم تحرک و مخالفت جویی و منفی کاری و مانند اینها ابراز کند. در دو تا سه سالگی کودک گاهی رفتارهایی دارد که مورد قبول خانواده نیست. والدین باید پیروی از مقررات اجتماعی را به کودک بیاموزند . اگر خواسته والدین عاقلانه و متناسب باشد و نیاز کودک به محبت را ارضاء کند ، کودک به تدریج تحت کنترل درخواهد آمد. اما اگر الزام والدین شدید و ابراز محبت آنها به صورت صحیحی نباشد ، طفل ممکن است که رفتارهای ناهنجار این دوره را تشدید کند و امکان دارد که این ناهنجاری ها در او تثبیت شوند. طفل خردسالی که از او انتظارات زیادی دارند و یا نسبت به وی محبت کمی ابرازشده به دو شکل واکنش نشان می دهد : اولاً ممکن است نهایت کوشش خود را با توانایی محدودی که دارد، برای انجام تقاضاهای والدین به کار برد و به یک کودک در خود فرو رفته مبدل شود . ثانیاً امکان دارد کودک سرکشی بار آید. سرکش بودن طفل ممکن است به شکل غیر فعال و یا به صورت پرخاشگری باشد.
هرگاه از طفلی که به شکل غیر فعال سرکش باشد بخواهند تا کاری را انجام دهد، با خوشرویی قبول می کند ولی  به حدی در انجام آن کار تعلل می ورزد که هرگز آن کار انجام نمی شود. در صورتی که بیشتر اطفال سرکش مهاجم آشکارا از دستورات سرپیچی می کنند. ولی در هر دو حال، والدین نمی توانند به انتظارات خود در مورد کودکشان جامه ی عمل بپوشانند. کودک سرکش مهاجم در مورد هر چیز که از وی خواسته شود، مخالفت شدید نشان می دهد و به نظر می رسد که مجازات برای چنین کودکی مؤثر نخواهد بود. او در قبال کوششهایی که برای اصلاحش به کار می رود، مقاومت نشان می دهد و ظاهراً در برابر خشم والدین بی اعتناست. منفی کاری او به صورت فعالیت های خرابکارانه خود نمایی می کند. به نحوی که اعمال مزبور به مراتب شدیدتر از اعمال کودکانه همسن وسالان وی است . رابطه اش با سایر کودکان دشوار است و اغلب منجر به زد و خورد و کشمکش می شود. چنین کودکی بیش از اندازه ، خودبین و قدرت طلب است . کودک غیرفعال سرکش ظاهراً مطیع بوده و در رابطه اش با دیگران اشکالات کمتری به بار می آورد ولی بالاخره به همان نتیجه عدم سازش می رسد ؛ بدین معنی که در حرف تسلیم شده اما درعمل آنچه را که از او خواسته اند انجام نمی دهد. پیوسته موجب ناراحتی والدین می شود ؛ اما به آن اندازه که طفل سرکش مهاجم مورد تنبیه و مجازات قرار می گیرد، او مجازات نمی شود.
لجـــــاجت و کـــج خلقـــــــــــی
لجبازی کودک ممکن است واکنشی باشد که کودک در قبال کوچکترین سرخوردگی از خود نشان می دهد. ممکن است مانع کاری که کودک میل دارد انجام دهد، شوند، در این حال کودک تحریک وعصبانی می شود و چیزهایی از این قبیل می گوید: "هیچ کس مرا دوست ندارد . هیچ وقت کسی چیزی به من نمی دهد. اما همه از من انتظاراتی دارند که انجامش از عهده ام خارج است". ممکن است کودک دراین حال خود را به زمین بکوبد ، سرش را به زمین بزند، لگد بزند و توجهی به محیط اطراف نداشته باشد. در عصبانیت های معمولی ، این حالت فقط یکی دو دقیقه طول می کشد و با خسته شدن طفل برطرف می شود و بعد از آن به مدت چند دقیقه به آهستگی هق هق می کند و حتی اغلب ممکن است از حرکتی که کرده و عدم کنترلی که نشان داده است ، پشیمان شود . ولی در حین عصبانیت نمی توان با استدلال طفل را آرام کرد ؛ زیرا در این لحظات تماس کودک با محیط تا حدود زیادی قطع شده است. برای فهم لجاجت و بدخلقی کودکان و درمان آن بایستی تمایل کودک و انتظارات والدین را به خوبی شناخت و در جهت هماهنگ کردن آن اقدام کرد. حالت بد خلقی وعصبانیت کودک را می توان به منزله دریچه اطمینانی دانست برای برطرف کردن هیجانات شدیدی که طفل نمی تواند آنها را کنترل کند.

روان شناسي و تست های هوش...
ما را در سایت روان شناسي و تست های هوش دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : محمد ravanshnaci بازدید : 325 تاريخ : يکشنبه 28 اسفند 1390 ساعت: 3:35

ناخن جویدن در کودکان
عادتى براى کاهش تنش
بسیارى از والدین زمانى که مى بینند فرزندشان در حال جویدن ناخن هایش است ناراحت، آزرده و خشمگین مى شوند و مدام به او تذکر مى دهند که: «ما نگران سلامتى و بهداشت تو هستیم و نمى خواهیم در آینده انگشتانى زشت داشته باشى.» بیشتر آنان بر این باورند کودکانى که ناخن مى جوند، دچار فشار عصبى و اضطراب  شده اند و سعى دارند با این عمل خود تشویش و دلهره خود را کاهش دهند. آنها همچنین نگران این موضوع هستند که این رفتار در کودکانشان به صورت عادتى درآید که در آینده به سختى بتوانند آن را ترک کنند. منظور از عادت، رفتارى مقاوم شده است که بارها و بارها تکرار مى شود. یک عادت ممکن است گاه به عنوان یک سرگرمى و گاه به عنوان راهى براى رهایى از اضطراب هاى روزانه کودک انتخاب شود. اغلب کودکان و نوجوانان در طى دوران رشد خود، عادات و رفتارهاى گوناگونى را تجربه مى کنند که مورد تأیید والدین و اطرافیان شان نیست؛ مثل  مکیدن شست ، انگشت در بینى کردن، مو تاب دادن، چرخیدن هاى متوالى در اتاق. آنان این عادات را کاملاً غیرارادى و ناخودآگاهانه انجام مى دهند و به هیچ وجه قصدشان آزردن و برانگیختن دیگران نیست. در این گونه موارد انتخاب شیوه مقابله و رویارویى با آن مشکل از اهمیت ویژه اى برخوردار است زیرا مى تواند تأثیر زیادى بر روند درمان یا وخیم تر شدن اوضاع گذارد.
زمانى که دست فرزندتان به سوى دهانش بالا مى رود، دقت کنید و محرک هایى را که موجب این عمل در کودک شده است بهتر ارزیابى کنید. شاید او در همان لحظه به کارى که باید انجام دهد و برایش مشکل است فکر مى کند.
زمینه ها و رشد
از آنجایى که والدین این کودکان هم در دوران کودکى خود چنین عادتى داشته اند و دوقلوها نیز گاهى به طور هم زمان شروع به ناخن جویدن مى کنند، مى توان به این نتیجه رسید که این مشکل و عادت مى تواند تا حدى ژنتیکى باشد. البته باید در نظر داشت، کودکان مقلدان بسیار ماهرى هستند و با مشاهده یکى از اطرافیان خود که ناخنش را مى جود ممکن است تصور کنند که این کار خوشایند و لذت بخش است و آنان هم شروع به جویدن ناخن هایشان کنند. به همین دلیل عوامل محیطى هم مى تواند در بروز این اختلال مؤثر باشد.
تحقیقات نشان مى دهد که تقریباً 38 درصد کودکان 6-4 ساله ناخن هایشان را مى جوند. این عادت تا 10 سالگى به اوج خود مى رسد و در مواردى تا 60 درصد کودکان افزایش مى یابد. همچنین بیشترین میزان ناخن جویدن در پسران 14-13 ساله (62 درصد) مشاهده مى شود. ناخن جویدن در دختران حدود 11 سالگى به بیشترین حد خود (51 درصد) مى رسد. آمارها بیانگر این موضوع هستند که تقریباً 20 درصد نوجوانان کماکان درگیر این مشکل هستند و 20-10 درصد این عده نیز تا بزرگسالى عادت ناخن جویدن را حفظ می کنند.
علل ناخن جویدن
چرا دست کودکى به سمت دهانش بالا مى رود؟ گروهى از پزشکان بر این باورند که همیشه علت خاصى براى عادات گوناگون وجود ندارد، بلکه گاهى آنها رفتارهاى آموخته شده اى هستند که تنها پیامدهاى مثبت و خوشایندى براى کودک (یا نوجوان) داشته اند. مثلاً مى توانید زمانى که دست فرزندتان به سوى دهانش بالا مى رود، دقت کنید و محرک هایى را که موجب این عمل در کودک شده است بهتر ارزیابى کنید. شاید او در همان لحظه به کارى که باید انجام دهد و برایش مشکل است فکر مى کند؛ مى توانید خیلى ملایم از او بپرسید آیا مى داند دستش را به دهان برده است ؟
از جمله دلایل رایجى که موجب ناخن جویدن در کودکان و نوجوانان مى شود، اینست که بچه ها درصدد کاستن از فشارهاى عصبى و تنش هاى روزانه خود هستند. آنها از این طریق سعى مى کنند با هیجانات و بحران هاى عاطفى درونى شان به مقابله برخیزند. از این رو گروهى از روان شناسان بر این باورند که نفس «جویدن ناخن» عادتى زشت و ناپسند نیست، بلکه تنها مفرى براى رهایى از تنش و استرس در کودک است. همه ما لحظات بحرانى و ناخوشایندى را در زندگى تجربه کرده ایم و شدیداً تحت تاثیر شرایط ناگوار قرار گرفته ایم. براى کاستن از تنش هاى روزانه به افراد بالغ توصیه مى شود از روش هاى کاهش استرس  و اضطراب ، آرام سازى عضلانى، پیاده روى، یوگا و حرکات ورزشى آرام استفاده کنند. اما کودکان براى آرام سازى هیجانات تندشان روش هاى خاص خود را دارند.
گاهى والدین از خود می پرسند چرا یک کودک باید فشار عصبى داشته باشد. آیا مگر دوران کودکى دوران فراغت، بازى و بى خیالى نیست؟ اگر کودکى بنا به دلایلى عصبى، تندخو و پریشان شود، این موضوع ناشى از خطا و اشتباه والدین و اطرافیان اوست؟ پاسخ هر دو سؤال «منفى» است.
دوران کودکى همچون بزرگسالى، توأم با استرس ها و فشارهاى روانى گوناگونى است. بزرگ شدن کارى بس دشوار و مشکل است. والدین نمى توانند و به عبارتى نباید جلوى تمامى فشارها و نگرانى هاى زندگى را براى کودک بگیرند. هر کودک باید سعى کند روشى براى کاستن از بار هیجانات و عواطف تند خود انتخاب کند که هم موجب راحتى و آرامش خیال او شود و هم مورد قبول خانواده، اجتماع و شخصیت خود او باشد.

روان شناسي و تست های هوش...
ما را در سایت روان شناسي و تست های هوش دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : محمد ravanshnaci بازدید : 266 تاريخ : يکشنبه 28 اسفند 1390 ساعت: 3:35

نشانه های قبل از خودکشی چیست؟
چرا خودکشی ؟
آگاهی از نشانه های قبل ازخودکشی بسیار مهم است . چون اگر این نشانه ها را در فردی متوجه شدیم به سادگی از کنار آن نگذریم بلکه با دقت ، مواظب و مراقب وی باشیم و در صورت لزوم او را برای مصاحبه روانی آماده کنیم و یا موضوع را با یک مشاور متخصص مطرح و راهنمایی لازم را دریافت نماییم، و یا برای اقدامات پیشگیرانه و درمان ، آنچه را که لازم است انجام دهیم . مهم ترین نشانه های قبل از خودکشی عبارت اند از :
1- معمولاً فرد در فکر پایان دادن به زندگی خود است ؛ اغلب در فکر فرو می رود ؛ نسبت به خود و زندگی واطرافیان بی توجه و بی تفاوت می گردد.
2- فردی که می خواهدخودکشی کند، گاهی در صحبت های خود به این نکته اشاره می کند و یا اظهار می دارد که در آینده ممکن است حضور نداشته باشد ( با بیان جملاتی مثل این که " اگر من در بین شما نباشم شما چه خواهید کرد"؟ )
3- آنچه را که اغلب دوست داشته و مورد علاقه او بوده است و برای به دست آوردن آن تلاش فراوان و زحمت زیادی کشیده ، به دیگران می بخشد.
4- ابزار یا وسیله ای را برای انجامخودکشی موفق می خرد و ممکن است به طرق گوناگون آن را از دیگران پنهان نماید ؛ به طوری که اگر دیگران آن وسیله را ببینند تعجب خواهند کرد و اگر از وی پرسیده شود که آن وسیله را برای چه منظوری خریده است با دلایلی ساختگی خواهد گفت برای انجام کاری خاص آن وسیله را خریده است. 5- اکثراً از احساس نارضایتی خود از زندگی و بی وفایی ها سخن می گوید و در همین زمینه به آن چه که از دست داده اشاره می کند مانند: از دست دادن اعتماد به نفس ، از دست دادن دوستان ، از دست دادن کار و...
6- گاهی مقدار زیادی دارو جمع آوری می کند.
7- تغییر رفتار و شخصیت فردی که می خواهد خودکشی کند واضح و مشخص است، به گونه ای که نزدیکان و اطرافیان متوجه این تغییر رفتار و شخصیت وی می گردند.
8- در مواردی که فرد تصمیم جدی برای خودکشی می گیرد، شدیداً افسرده می شود و به طور کاملاً مشخصی سست و کم انرژی می شود.
9- به فعالیت های روزمره اجتماعی، تحصیلی، کاری خود بی توجه می شود ؛ به طوری که گاهی دیگران چنین فکر می کنند که این فرد خود را لوس کرده است.
10- درمورد مرگ و زندگی بعد از مرگ زیاد صحبت می کند.
11- از دوستان و خانواده کناره گیری می کند.
همانگونه که اشاره گردید این حالات را باید جدی گرفت و حتی وی را در بیمارستان بستری کرد ، و تحت نظر و مراقبت های لازم قرار داد.
روش های معمولی خودکشی
مهم ترین و رایج ترین روش هایی که در خودکشی به کار گرفته می شوند عبارت اند از:
1- غرق کردن خود در آب: مانند دریا، رودخانه و ... لازم است در مورد افرادی که در دریا و یا رودخانه غرق می شوند بیشتر تحقیق نمود، چرا که این گونه مرگ و میرهای ناشی از غرق شدن می تواند نوعی خودکشی تلقی گردد.
2- بریدن رگ دست و یا رگ های دیگر بدن خود
3- بریدن گردن و یا حنجره خود
4- پرت کردن و یا انداختن خود بر روی کارد، چاقو و یا اجسام تیز و برنده
5- خودکشی با اسلحه گرم مانند کلت یا تفنگ
6- خودکشی با داروهای کشنده و یا سم
7- خودکشی به وسیله استفاده از خودرو و با تصادف عمدی
8- پرت کردن خود از ساختمان های بلند
9- خودسوزی با نفت، بنزین و دیگر مواد آتش زا
10- خودکشی با گاز
11- خودکشی با ریسمان ، مانند طناب دار
12- خودکشی به طریقه انداختن خود در جایی که حیوانات درنده زندگی می کنند و یا قرار دارند.

روان شناسي و تست های هوش...
ما را در سایت روان شناسي و تست های هوش دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : محمد ravanshnaci بازدید : 282 تاريخ : يکشنبه 28 اسفند 1390 ساعت: 3:35

خود بیمارانگارى
شاید براى همگى ما اتفاق افتاده باشد که با ایجاد کوچک ترین دردى در یکى از اعضاى بدنمان به این فکر کنیم که دچار یک بیمارى خطرناک شده ایم؛ نوعى بیمارى که شاید هیچ راه علاجى نداشته باشد.

«خود بیمارانگارى» اختلالى است که خیلى از افراد را در دوره اى از زندگى درگیر خود مى کند و شروع آن به این صورت است که علائم بسیار جزیی درد از قبیل تپش قلب، گرفتگى عضلات، رگ هاى دردناک، سرفه هاى گهگاهى، یک زخم کوچک و... باعث مى شوند که فرد فکر کند دچار یک اختلال شدید قلبى، سرطان و... شده است. این تفاسیر نادرست باعث مى شوند که افراد مبتلا به این اختلال مدام انواع هراس ها و اضطراب ها را تجربه کنند. هزینه کردن مقدار زیادى پول براى انواع آزمایش ها و معاینات پزشکى براى اطمینان بیمار و همچنین تصدیق پزشکان مبنى بر این که هیچ خطرى فرد را تهدید نمى کند و او کاملاً سالم است نیز او را از شر اضطراب ها و وسواس هاى فکرى راحت نمى کند.


خود بیمارانگارى اختلالى است که خیلى از افراد را در دوره اى از زندگى درگیر خود مى کند و شروع آن به این صورت است که علائم بسیار جزئى درد از قبیل تپش قلب، گرفتگى عضلات، رگ هاى دردناک، سرفه هاى گهگاهى، یک زخم کوچک و... باعث مى شوند که فرد فکر کند دچار یک اختلال شدید قلبى، سرطان و... شده است.
این اشتغال ذهنى بیمارگونه باعث مى شود که این افراد در روابطشان با خانواده دچار مشکلات فراوانى شوند، زیرا آنها مُصر هستند که خانواده به دنبال پیگیرى هاى پزشکى این افراد باشند و آنها را تنها نگذارند، براى همین خانواده این بیماران بعد از مدتى با این افراد مشکلات جدى پیدا مى کنند. سوای مشکلات خانوادگى، این افراد در محیط شغلى نیز دچار مسائل زیادى می شوند و کارکردهاى شغلى آنها کاهش مى یابد. «خود بیمارانگارى» در هر سنى ممکن است بروز کند ولى بیشتر کسانى که با آن درگیر مى شوند، بزرگسالان هستند. اگرچه ممکن است بعضى از آنها بهبود یابند ولى ادامه روند آن تا دوران میانسالى و پیرى، باعث بروز انواع  اختلالات خلقى  مثل افسردگى  در این بیماران مى شود. البته نگرانى در مورد بیمارى در دو جنس زن و مرد متفاوت است. امروزه اکثر زنان نسبت به بیمارى سرطان سینه  استرس شدیدى دارند، در حالى که بیشتر مردان ترس از ابتلا به سکته قلبى  و سرطان پروستات دارند. ترس از مرگ و پیرى زودرس نیز ممکن است تمامى افراد (چه زن و چه مرد) را تهدید کند.

این بیمارى حداقل به مدت شش ماه طول مى کشد و میزان شیوع آن در کل جمعیت، یک تا پنج درصد است. طبق گزارش هاى کلینیک هاى درمانى ? تا ? درصد بیماران سرپایى مراجعه کننده به بخش هاى مراقبت هاى اولیه، مبتلا به خودبیمارانگارى هستند. البته بیمارى هاى دیگرى در نتیجه این بیمارى ممکن است فرد را تهدید کند. از قبیل وسواس ،  اضطراب ، اختلال وحشت زدگى و افسردگى. انواع توهم ها و حملات توأم با وحشت زدگى این افراد را تهدید مى کنند. راه کمک به این افراد باید در قدم اول اقدامات پیشگیرى کننده براى آنها باشد. اولین قدم این است که نباید در کنار آنها راجع به بیمارى هاى جدى و تهدید کننده صحبت کرد، زیرا اگر سابقه از دست دادن یکى از والدین یا یکى از اطرافیان را داشته باشند یا در کودکى دچار یک بیمارى سخت شده باشند، صحبت در مورد این بیمارى ها بر نگرانى و اضطراب آنها مى افزاید.

یکى دیگر از اقدامات حمایت کننده در مورد درمان این افراد، روانکاوى است. دکتر منصور بهرامى روان شناس و عضو هیئت تحلیل رفتار متقابل در این رابطه مى گوید: «به وسیله روش روانکاوى، مشخص مى شود که سرچشمه این بیمارى از کجا ناشى مى شود. ممکن است این بیماران در کودکى مورد نوازش هاى مکرر والدین قرار گرفته باشند و با احساس کوچک ترین دردى توجه همه را به سوى خود جلب کرده باشند. اصولاً تمارض و جلب کردن توجه دیگران باعث مى شود که این بیماران رفته رفته خود به این باور برسند که دچار یک بیمارى وخیم شده اند. از طریق روانکاوى و پیدا کردن منبع این اختلال مى توان به این بیماران کمک کرد تا از طریق بینش منطقى به این نتیجه برسند که افکار آنها در مورد یک بیمارى بیشتر به توهم نزدیک است تا واقعیت.»

روان شناسي و تست های هوش...
ما را در سایت روان شناسي و تست های هوش دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : محمد ravanshnaci بازدید : 304 تاريخ : يکشنبه 28 اسفند 1390 ساعت: 3:35

عوامل ایجاد اختلال خودبیمارانگاری
خودبیمارانگاری از اختلالات‌ روانی‌ است‌، اما علت قطعی‌ آن‌ معلوم نیست‌.

خودبیمارانگاری‌ در افرادی‌ که‌ قبلا یک‌ بیماری‌ جسمانی‌ واقعی‌ در کودکی‌ داشته ‌اند، یا ارتباط‌ نزدیکی‌ با یک‌ خویشاوند بیمار خود داشته اند، بیشتر دیده‌ می ‌شود.

با این حال، دو علت عمده ‌ی این بیماری، شامل اضطراب و افسردگی می باشد و درمان آن نیز از طریق مشاوره‌ ی روان‌ شناسی و داروهای ضداضطراب امکان ‌پذیر است.

ریشه ‌ی این بیماری چیست و چگونه شروع می‌ شود؟
هیچ‌ کس به‌ طور دقیق نمی ‌داند چرا "هیپوکندریا" پیشرفت می کند، اما عواملی وجود دارند که در این‌ باره ایفای نقش می‌ کنند.

این بیماری از اوایل بزرگسالی شروع می ‌شود و نشانه ‌های آن ممکن است مثلا ‌بعد از بیماری جدی فرد مورد علاقه و یا بعد از مرگ یک دوست صمیمی و یا اعضای خانواده رخ ‌دهد.

فشارهای روانی و استرس نیز ممکن است مزید بر علت شود. همچنین وقتی که افراد درباره‌ ی یک بیماری (مثلا سرطان) اطلاعات دقیق داشته باشند، ممکن است بر روی تفسیر خیالی آنها از علایم این بیماری در خودشان اثر بگذارد، مثلا فکر می کنند که خودشان هم سرطان دارند. لذا هر یک از این موارد ممکن است جرقه‌ ای برای شروع بیماری "هیپوکندریا" باشد.

یک سری خلق‌ و‌ خوهای شخصیتی و ارثی نیز ممکن است ‌فرد را آسیب‌ پذیر کند، مثلا افراد عصبی (‌خود منتقد، درون ‌گرا و خود شیفته) بیشتر مستعد ابتلا به خودبیمارانگاری هستند.

این عقیده که اگر فردی هیچ گونه درد و ناراحتی نداشته باشد، نشان می دهد سالم می باشد، ممکن است فرد را به این نتیجه ‌گیری اشتباه وادارد که عملکردهای بدن خود را به‌‌ عنوان علایم و نشانه ی یک بیماری تلقی کند. این ‌قبیل افراد معمولا، آستانه ‌ی تحمل پایین تری نسبت به دیگران دارند، بنابراین احساسات درونی را که دیگر افراد ممکن است ‌حتی آن‌ ها را احساس نکنند، به ‌خوبی درک و لمس می ‌کنند.

عوامل تشدید کننده ‌ی خودبیمارانگاری
عواملی که باعث می ‌شوند ‌شخص خودبیمارانگار با‌ وجود آن ‌که پزشک از سلامت او مطمئن شده، باز هم به نگرانی خویش در مورد بیماری ادامه دهد، عبارتند از:

عوامل فیزیولوژیک

شامل علایم جسمی است که موجب می ‌شود شخص فکر کند بیمار ‌است. در این حالت نه ‌تنها زمانی که پزشک به آنها می ‌گوید ‌بیمار نیستند، آن احساس از بین نمی ‌رود، بلکه گاهی بدتر نیز می‌ شود. مثلا اضطراب، بسیاری از علایم جسمی را باعث می شود که شامل افزایش ضربان قلب، تنگی نفس، احساس خفگی، درد سینه، گیجی، تاری دید، آشفتگی ،زدن جوش‌، افزایش تعریق بدن، دهان خشک، اختلال در عملکرد هضم غذا، سفت شدن ماهیچه‌ ها (که ممکن است در اثر درد، لرزش و خستگی به‌ وجود آید) است.

هر چقدر بیمار نسبت به سلامت خود حساسیت نشان ‌دهد، این علایم بیشتر بروز می ‌کنند و موجب می ‌شوند که بیمار نیز نسبت به عقیده‌ ی خویش پای ‌بندتر شود.

عوامل ادراکی

شامل این موضوع می ‌شود که بیمار در مورد مسائل مربوط به سلامت خویش، چگونه فکر کند.

وقتی اضطراب بیمار زیاد می ‌شود، او به‌ دنبال اطلاعاتی برای تصدیق و یا رد ترس خود می ‌گرد‌د و سعی‌ می‌ کند فکر کند بیمار است تا این ‌که سالم، و این در حالی ا‌ست که او بیمار نیست.

عوامل رفتاری

افراد دچار خودبیمارانگاری، هر نوع شک و شبهه ‌ای را در مورد به خطر افتادن سلامت خویش، جدی تلقی می کنند. آنان می ‌خواهند اطمینان حاصل کنند که بیمار نیستند و اگر پزشک به آنان تضمین ندهد، به‌ دنبال راه‌ های دیگری می ‌گردند و در آخر، راهی را در پیش می ‌گیرند که موجب اضطراب ‌شان‌ می‌ شود، مثلا کسی که فکر می‌ کند ورزش موجب سرطان کلیه می ‌شود، از انجام آن اجتناب می ‌ورزد و هیچ ‌گاه متقاعد نمی ‌شود که ورزش کردن، برا‌یش سودمند است.

درمان خودبیمارانگاری
فرد هیپوکندریا معمولا توسط یک پزشک عمومی که از یک روان ‌شناس کمک می‌ گیرد، مورد معالجه قرار می گیرد.

اولین قدم برای درمان این است که مطمئن شوید ‌هیچ‌ گونه مشکل جسمی مانند بیماری، جراحت و ... در فرد بیمار وجود ندارد.

وجود اختلالاتی مانند افسردگی، اضطراب و وسواس در فرد بیمار، باید با استفاده از روان ‌درمانی و سپس دارو درمانی، مورد معالجه قرار گیرند.

روان شناسي و تست های هوش...
ما را در سایت روان شناسي و تست های هوش دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : محمد ravanshnaci بازدید : 358 تاريخ : يکشنبه 28 اسفند 1390 ساعت: 3:35